یک مرد هوشمند، مردم را داوری میکند، در دل به ریشخندشان میگیرد، و اندکی خوارشان میشمارد؛ امّا، چون آنان رفتار میکند، اندکی بهتر، همین و بس. تنها، راهی است برای چیره شدن. اندیشه دنیایی است، کردار دنیایی دیگر. به فدا کردن خویش در راه آنچه که میاندیشی، چه نیاز؟ پندار نیک. بیچون و چرا! امّا گفتار نیک، به چه کار میآید؟ آن گاه که مردمان، چنان نادانند که نیکی و درستی را نمیتوانند بر خود هموار کنند آیا باید آنها را با زور به آن واداشت؟ ناتوان آنان را پذیرفتن، و وانمود کردن به گردن نهادن بدان و در دل خوار انگار خویش، خود را آزاد یافتن،
ღمهدیارღ
لایک
farhad
مرسی دوست من