روزگار غریبیست
ومن از روزگار غریب ترم
دربین همه غریبم
چون ریشه ام در دنیایی دیگر جای دارد
اینجا دلها سنگی ست وعشقها بلوری
چگونه دل سنگی عشق بلوری در خود جای دهد
سرزمین من عشق چهره ای دیگر دارد
لمس میشود
قلب دریچه ای بس بزرگ دارد که
به روی عشق باز است
وعشق در استانه اش بال وپر دارد
ارزوی سرزمین عشق دلم را برده

بدادم برسید
تا به انجا کوچ کنم

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.