دلم یه خوابِ سنگین میخواد. یه خوابی که وقتی بیدار شدم خسته تر از قبل نباشم. خوابی که دفعه ی بعد که چشمامو باز میکنم سقف آسمونم بلند باشه، آبی تر باشه از آبی آسمون. دیگه جایی اشک و درد و ناله نبینم، صدای خنده تو تک تک کوچه پس کوچه های شهرم پیچیده باشه. حالم از ته دل خوب باشه. کنار کسایی که دوسشون دارم با امنیت زندگی کنم و این چند صباحِ باقی مونده رو به خوشی بگذرونم. دلم یه خواب سنگین میخواد که اگه قرار شد هیچ چیز بهتر نشه دیگه هیچوقت چشمامو باز نکنم. هیچوقت بیدار نشم...

پسند

بازنشر