دوستی شاخه گلیست ، آب باید دادش هر روز
دوستی شاخه گلی است...
دل من دير زماني است كه مي پندارد :
ّ"دوستی" نيز گلي است
مثل نيلوفر و ناز
ساقه تردِ ظريفي دارد
بي گمان سنگدل است آنكه روا مي دارد
جانِ اين ساقه نازك را
دانسته
بيازارد !
در زميني كه ضمير من و توست
از نخستين ديدار
هر سخن ، هر رفتار
دانه هائي است كه مي افشانيم
برگ و باري است كه مي رويانيم
آب و خورشيد و نسيمش "مهر" است

گر بدانگونه كه بايست به بار آيد
زدگي را به دل انگيزترين چهره بيارايد
آنچنان با تو در آميزد اين روح لطيف
كه تمناي وجودت همه او باشد و بس
بي نيازت سازد ، از همه چيز و همه كس
زندگي ، گرمي دل های به هم پيوسته است
تا در آن دوست نباشد همه در ها بسته است

در ضميرت اگر اين گُل ندميده است هنوز
عطر جان پرور عشق
گر به صحراي نهادت نوزيده است هنوز
دانه ها را بايد از نو كاشت
آب و خورشيد و نسيمش را از مايه جان
خرج مي بايد كرد
رنج مي بايد بُرد
دوست مي بايد داشت

تقدیم به همه مهربانان سرای شادی

برای انتخاب های زیبا و دلنشین تون.
@saraye_shady

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر