گرفتارم جانم
گرفتاري من
با تمام آدمها فرق دارد
گرفتار چشماني هستم
كه خودت از حال آنها بي خبري...
من تو را
به هر زبان كه خواندم
عشق شد...
از تو آخر چه شد حاصل من
جز سرشکی به رخساره غم...
از دیدن رویت
دل آیینه فرو ریخت
هر شیشه دلی
طاقت دیدار ندارد...
يك نظر ديدم و
تاوان دو عالم دادم...
تنها برای تو مینویسم
جهان بی تو
تاریک خانه تنهاییست...
باز هم رنگم کن
با سخنان فریبنده عاشقانه ات...
همه چیز از جایی شروع شد
که گفتی دوستم داری...
عشق يعني
دوست داشتن يك آدم معمولی
به صورت خاص...
آنکه بر لوح دلم
نقش ابد بست
تويي...
فریب سکوتم را نخور
تنها برای ثانیه ای دعوتت می کنم
مهمان چشم هایم باشی
بیا و ببین
چه غوغایی به پا کرده ای در من...
همان گوشه خالي دلت
كه هيچ كس پيدايش نمي كند
آنجا را براي من كنار بگذار...
چه حال خوبی ست
هواى دو نفره
دست هاى دو نفره
يک آهنگ دنج
جاده يک طرفه
من باشم و تو باشى
و دوست داشتنى كه تمام نشود...
دلم یک آرامش
ممتد مي خواهد
در كنار تو...
همه جا زمزمه عشق نهان
من و توست...