دلم برایت تنگ است
شبیه همان اقاقي هايي که برای باران
له له می زنند...
مي شود امشب
مرا مهمان چشمانت كني
من هوس كردم
كه امشب ماه چشمانت شوم
با نگاهي خلوت قلب مرا بر هم بزن
من دلم مي خواهد
امشب جان جانانت شوم...
زندگی شاید آن لبخندیست
که دریغش کردیم...
دوستت دارم
بیشتر از وسعت دید چشمانت
نزدیکتر از روزنههای پوستت...
شرمسار توام ای دیده ازین گری خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی...
ماندن به پای کسی
که دوستش داری
قشنگترین
اسارت زندگی است...
او به ظاهر گشت عاشق
ما به معني سوختيم...
دلتنگ شده ام
نميدانم براي تو
يا براي روزهايي كه با تو گذشت...
شب هاي بلند پاييز
نبودن تو را
بيشتر به رخ مي كشد...
با من بگو
دوست نداشتن
كسي كه خيلي دوستت دارد
چه حالي دارد...
نبودنت شايعه اي بيش نيست
وقتي تو هر لحظه
در من نفس ميكشي...
من به جز هم نفسی
با تو ندارم هوسی
با وجود تو چرا
دل بسپارم به کسی...
تو شيرين ترين
هوس عاشقانه هاي مني...
ﻣﻦ ﺻﺒﻮﺭﻡ ﺍﻣﺎ
ﺁﻩ، ﺍﻳﻦ ﺑﻐﺾ ﮔﺮﺍﻥ
ﺻﺒﺮ ﭼﻪ می ﺩﺍﻧﺪ ﭼﻴﺴﺖ...
بی تاب توام
انگار باد هم فهمید
که مجنون توام بی انصاف
بوی تو را به مشامم می رساند...