و
۲ کاربر دیگر
بازنشر کردهاند.
یکی بود هر روز هدیه میداد، یکیام بود هر روز سیلی میزد؛
یه روز یکی هدیه نداد و اون یکی سیلی نزد
اون که هدیه میداد شد بَد که چرا امروز هدیه نداد
اون که سیلی میزد شد خوب که دمشگرم امروز نزد.
حکایت خیلی از آدمای امروزی!
دیدن جاهای تاریخی حس غریبی داره
مث دلتنگی زیر بارون لذت بخشه...
امروز نم بارون بود
دونه های ریز برف
سرمای دلنشین
بنای تاریخی که شاهد اومد و رفت های زیادی بوده مث زندگی...
لحظات قشنگی که با یه دوست گذشت..
و حس های عجیب دیگه..
ــاهـــی خیــال مـی کنـــم . . .
کــه دوستـــم داشــــت . . .
و ایـــن "گـــاهـــی هــــا" . . .
تمـــام سهــــم مـــن از اوســــت . .
و عمق عشق
هیچگاه شناخته نمی شود
مگر در زمان فراق
گفت که «در زندگی آزاد باش!
هان! گذران است جهان شاد باش!
رو به خودت نسبت هستی مده!
دل به چنین مستی و پستی مده!
زانچه نداری ز چه افسردهای
وز غم و اندوه دل آزردهای؟!
گر ببرد ور بدهد دست دوست
ور بِبَرد ور بنهد مُلک اوست
ور بِکِشی یا بکُشی دیو غم
کج نشود دست قضا را قلم
آنچه خدا خواست همان میشود
وانچه دلت خواست نه آن میشود
اگر همه ثروت داشتند
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید
تا دیگران از سر جوانمردی
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند....!!!!!
حسین دوستی
آرش ( گروه لاله های سرخ )
لینک