هدفم از نوشتن همه متن هام فقط آرامشه
هرکسی ی جوری آروم میشه منم با نوشتن
یک روز او را دیدم و دلم رفت
یک دل بی دست و پا داشتم ، اما رفت ...!
هر انسان یک سریال عاشقانه
در مغز های ایستاده مطلق در سکوت ..
یکم از این هیولای زیبا لذت ببرین
از زندگی چ مانده بود ؟
یک لکه سیاه
ما هم ک گاهی با خنده های دروغین کمی روشنش میکردیم
چقدر دردناک است
تماشای رفتن امید هایی ک عمری در تو زنده بود ...
از کوچه ک میگذشتم امید را دیدم
او با نگاهی تلخ چمدان بر دست از من گذشت ...
شاید بعد از خالی شدن آن شیشه الکل حال خرابم رو شود
یادتان هست گفتم حال خرابم را زیر شیشه پنهان کرده ام ؟
زمان میگذرد
ما یک مشت مست ک نشسته در خیابان با صدای بلند میخندیم
امشب شاید همان شب باشد ک پلیس هم مهربان میشود !
شاید ..
شاید امشب الکل بتواند امید را برگرداند ب من
شاید ...
دوستانم شراب مینوشند
من هم با خنده های فیک حال خرابم را زیر شیشه های الکل پنهان میکنم ...
دستانم پر از زخم
دلم خون
امید هم در حال جمع کردن کوله بارش است ...