گفت:
همهاش که نباید توو فکر اتفاقای افتاده باشی!
گاهی هم باید به اتفاقای نیفتاده فکر کنی؛
به پاهات فکر کن که هنوز داریشون،
به چشمات که هنوز سر جاشونن،
به خونه ات که هنوز سیل نبرده تش،
به مادرت که هنوز زنده اس
بالاخره یه چیزایی توو زندگی هست که اتفاق نیفتادن
و تو میتونی به خاطر همونا خوشحال باشی.
گفتم:
پس عشق چی؟ آخه هنوز توو عمرم عاشق نشدم.
گفت:
راستشو بخوای
عشق تنها چیزیه که نمیدونی اتفاق افتادنش بهتره
یا اتفاق نیفتادنش...
💜 همسفــــــــــــــر عشـــــــــــــق 💜
سالها طول ميكشد،
تا بتوانيم به "نه" گفتن عادت كنيم...
اينطور بارمان آورده بودند،
كه "نه" روى زبانمان نچرخد...
كه هركس سرِ راهمان قرار گرفت،
يك "چشم" بگوييم و
يك "بله" بگوييم و
تا مدتها بارِ مسئوليتش،
بخاطرِ به زبان نياوردنِ دو حرفِ لعنتى،
روى دوشمان سنگينى كند...
آنقدر سنگين باشد،
كه تا مدتها نتوانيم سرمان را بالا بگيريم
اين روزها،
به اين آدمهايى كه روز به روز متوقع تر ميشوند،
تا ميتوانيد،
بگوييد "نه" و خودتان را راحت كنيد...
💜 همسفــــــــــــــر عشـــــــــــــق 💜
یه کلمهی فرانسوی هست به اسم «déjà vu»
به معنی «آشنا پنداری»
مثل حسی که کسی رو میبینی و حس میکنی قبلا دیدیش و سالهاست که میشناسیش، یا شبیه خوابی که دیدی و توی واقعیت برات تداعی میشه...
مغز کوچک و دهان بزرگ
میلِ ترکیبی بالایی دارند
کلماتی که از دهان ما بیرون می آید
ویترین فروشگاه شعور ماست
پس وای بر جمعی که لب را
بی تامل وا کنند,
چرا که کم داشتن و زیاد گفتن
مثل نداشتن و زیاد خرج کردن است.
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت
به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد
فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت
شراب خورده و خوی کرده میروی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت
به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم
چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت
بنفشه طره مفتول خود گره میزد
صبا حکایت زلف تو در میان انداخت
ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم
سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت
کنون به آب میلعل خرقه میشویم
نصیبه ازل از خود نمیتوان انداخت
مگر گشایش حافظ در این خرابی بود
که بخشش ازلش در میمغان انداخت
جهان به کام من اکنون شود که دور زمان
مرا به بندگی خواجه جهان انداخت
تو که چیزیت نمیشه ، نهایتاً یه ذره از اون گچای تو کله ت میریزه ، ، یع نیم مترم از مماخت کوتاه میشع ،ک اونم بحالت تاثیری نداره ،
ولی لبه جوبه ، لب پر بشه
لاقل نیم کیلو سیمان باید خرجش کنن تا درست بشه