mona
۵۰۶ پست
۱ دنبال‌کننده
زن، مجرد
۱۳۷۵/۰۷/۰۱
ليسانس
دین اسلام
ايران، يزد

تصاویر اخیر

به سلامتی اونیکه میبینه عشقش واسه یکی دیگه میخنده اما بغض گلوشو قورت میده و آروم زیر لب میگه: بی معرفت چقد قشنگ میخنده
بازنشر کرده است.
امروز به آنهایی اندیشیدم که روی شانه هایم گریه کردند، اما نوبت من که شد همه شانه خالی کردند
بزرگترین نامردی این است که مردی شعله های عشق را درون یک زن بدون اینکه قصد دوست داشتنش را داشته باشد روشن کند
بزرگترین نامردی این است که مردی شعله های عشق را درون یک زن بدون اینکه قصد دوست داشتنش را داشته باشد روشن کند
بازنشر کرده است.
دختره از دسته سماجت پسره خسته شده بود.یه شب پسره یه اس ام اس داد دختره بدون خوندن اون گوشیشو خاموش میگنه میزاره زیر بالشتشو میخوابه. صبح مادر پسره زنگ میزنه میگه پسرم مرده اشک تو چشمای دختره جمع میشه میره گوشیشو روشن میکنه واس ام اس رو میخونه میبینه که نوشته تصادف کردم به بدبختی خودمو به در خونتون رسوندم بیا پایین برای آخرین بار ببینمت
بازنشر کرده است.
چه تقدیر بدیست. من اینجا بی تو میسازم و تو ، آنجا با او میسازی
بازنشر کرده است.
درویشی را دیدم شتابان مى دوید گفتم درویش ، کجا ؟ گفت مراسم عزا ، گفتم مگه کی مرده ؟ آهی کشید و گفت : معرفت و وفا
بازنشر کرده است.
برگرد نمی دونم چی بود... بچه بازی بود یا لجبازی... نا آگاهی بود... اما هرچی بود آخرش شد بی خبری...خاموشی...دلتنگی... نمی دونم چرا آدما نمیدونن بعضی وقتا خداحافظ: یعنی نزار برم... یعنی برم گردون... سفت بغلم کن... سرمو بچسبون به سینتو بگو: خدافظ و زهرمار، بیخود کردی میگی خدافظ... مگه میزارم بری! مگه الکیه!!!
بازنشر کرده است.
من سرم درد میکند برای دعواهایی که با هم نکردیم لعنتی ، چقدر مهربان رفتی !
آمدی چشمم روشن شد رفتی چشمم تر کجای دنیا کلمه ی متضاد "روشن"، "تر" است!؟؟
بازنشر کرده است.
رفت و نگفت كه من، بي او... ميان ماندن و نماندن، بودن و نبودن، مدام دست وپا ميزنم وغرق نميشوم! فقط... نفس كم مي آورم براي كشيدن! راستي خدا؟؟؟ آن دورها بي من حال او ودلش چگونه است....؟
بازنشر کرده است.
مداد را برداشتي... طرح مرا نه آنگونه كه هستم، همانگونه كه ميخواستي كشيدي... تمام بهانه رفتنت اين است كه عوض شده ام... مداد را بر ميدارم طرح تو را همانگونه كه هستي ميكشم... ميتواني بروي...
بازنشر کرده است.
برو...خـب؟ من که نمیگم وايستا من که نمیگم مال من شو فقط جواب یه سوالمو بده بعد برو ون روزای اول گوشیت دست کی بود؟ اخه خیلی قشنگ می نوشت برو گوشیتو بده بی همون آدم همون که خیلی نگرانم بود همون که خیلی دوسم داشت.. همون که با مهربونیش منو عاشق خودش کرد.. همون که نمیذاشت گریه کنم .. همون که واسش مهم بود بودنم من فقط اونو میخوام.. تو تويى که اشکام واست مهم نیس تويى که شکوندن دلم واست تفريح شده برو ولی بدون زمین گرده... . .
بازنشر کرده است.
تو میروی...اما بدان چیزی عوض نمیشود پای ما تا ابد گیر است... من وتو شریک جرم یک مشت خاطره ایم
بازنشر کرده است.
از خلاصه ی روزهای انتظار که میدانم حوصله به خرج نمی دهی تا تمام حرفهایم را بشنوی! فقط این را میگویم!دلتنگی ام آنقدر بزرگ شده که اگر ببینی شاید نشناسی…