mona
۵۰۶ پست
۱ دنبال‌کننده
زن، مجرد
۱۳۷۵/۰۷/۰۱
ليسانس
دین اسلام
ايران، يزد

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
بت پرستم نکن اینگونه به سیمای خودت
قبله را کج نکنی بر رخ زیبای خودت
سجده گاهم تویی و قبله ی سیار منی
جهت قبله نما ، چهره ی دیبای خودت
مثل انجیلی و توراتی و وحی آمده ای
شده ای مذهب من با دم گیرای خودت
ساحری یا که فرستاده ای از سمت خدا
می کنی معجزه با دست مسیحای خودت
مریمی،روح خدا در نفست مشهود است
می کشانی تو مرا سمت کلیسای خودت
گر بگویم تو خدا هستی و من بنده ی تو
عین کفراست وشدم کافر وشیدای خودت
کافرم یا که مسلمان ، به تو ایمان دارم
آیه نازل نکن از چشم فریبای خودت
چشمم از شیوه چشمان تو حیران مانده
تو چه داری وسط دیده ی بینای خودت
لب ز لب وا بکنی از نفست می میرم
کرده ای واله مرا با لب شیوای خودت
عاشقت هستم و گفتم به تو اما گفتی...
خواهشا دل بکن ازخواهش بیجای خودت..
بازنشر کرده است.
گفته بودم شعرتوشوق من است
گفته ها و مهر تو ذوق من است
گفته  بودم با توپروین میشوم
هرچه هستم بهترازاین میشوم
گفته بودم زهره کوتاه است مرا
روی زیبای توچون ماه است مرا
گفته بودم شعرتسکین من است
زندگی برکام و مسکین من است
گفته بودم واژه ها جان منند
سینه پردرداست ودرمان منند
گفته بودم بیتو می میرددلم
از زمان از عشق می گیرددلم
گفته بودم نیست تنهایی چومن
همچومجنون نیست شیدایی چومن
گفته بودم گفته ی نا گفته ام
دیده بودی تاسحرنا خفته ام
گفتم وگفتم ازاین گفتن چسود
جزتو کس دراوج بشکفتن نبود..
بازنشر کرده است.
گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن

بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را
چون شیشه‌های دیده ما پرگلاب کن

ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد
ساقی به دور باده گلگون شتاب کن

بگشا به شیوه نرگس پرخواب مست را
و از رشک چشم نرگس رعنا به خواب کن

بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گیر
بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن

زان جا که رسم و عادت عاشق‌کشی توست
با دشمنان قدح کش و با ما عتاب کن

همچون حباب دیده به روی قدح گشای
وین خانه را قیاس اساس از حباب کن

حافظ وصال می‌طلبد از ره دعا
یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن

بازنشر کرده است.
دیگر رنگی ندارد !
حنایت را می گویم
حتی اگر تمام شهر را
حنابندان کنی ؛
دیگر روشنی بخش
قلب عاشقم نیست
چشم هایت را می گویم
حتی اگر آن را
به رنگ آبی دریا کنی ؛
بگذار سهم من از تو
تنها پریشانی گیسوانت باشد
که تا ابد قلبی پریشان
از تو به یادگار داشته باشم

مجید رفیع زاد
بازنشر کرده است.
زندگی جاریست، برخیز
پنجره را رو به روئیدن احساس
و شکفتن عشق باز کن
فصل تبسم گل، فصل وزیدن نسیم عاشقی نزدیک است
ببین چگونه خاطرت عطر افشانی می کند مشامم را
بیا برایت سیب ممنوعه ی حوا را بچینم
حتی اگر از هر دو جهان رانده شوم
با ترنم دلنواز بلبلان و رقص زیبای شاخه ها،
برایت شعر دوست داشتن را دکلمه کنم
رویای زیباییست با تو به انتظار فصل روییدن ،
و شوق شبنم های نشسته بر گونه ام چون الماس
به انتظارت تا با بهار از راه برسی و
کنار چشمه ی جوشان عشقم غزل سرایی کنیم
برایت چای دم کرده ام
و چشم به راهت
کدامین قاصدک خبر آمدنت را می آورد
تا برایت بگویم، آرامش جانم
تو بهترین تعبیر عشقی در جهان.

✍️ عاطفه رحیمیان
بازنشر کرده است.
هر زنی دوست دارد
معشوقه اش مردی باشد
که خط به خط معنایش کند...
زن ها انتظار عجیبی دارند ،
گاهی دلشان می خواهد
نگفته هایش را بشنوی...
و برایش اصلا مهم نیست
چگونه این کار نشدنی
ممکن خواهد شد...
زن ها عجیب دوست داشته شدن
را دوست دارند...!!
دوست داشتنی که به
همین راحتیها تمام نشود و
تا بینهایت ادامه پیدا کند...
زن ها موجودات عجیبی هستند ؛
زن ها را زنانه بفهمید ...
بازنشر کرده است.
این روزها کلمه ای برایم بسیار خاص و با اهمیت شده است؛
همه ی مان بسیار شنیده ایم و می دانیم معنا و مفهوم اش چیست.
کلمه ای به نام لیاقت که در کمتر کسی می توان پیدایش کرد.
بزرگترین اشتباهی که در قبال انسان ها انجام می دهیم اینست،
طولانی تر از آن چه که آدم ها لیاقت دارند، اجازه می دهیم در
زندگی مان بمانند. این را فراموش می کنیم هر آدمی که وارد
زندگی ما می شود دلیل بر این نیست که ماندگار باشد، آن ها
می آیند تا به تو ثابت کنند که هر آدمی لیاقت خوبی کردن و اعتماد
را ندارد. زمان به همه ی ما ثابت می کند که چه کسانی لیاقت
قلبمان را دارند. هر آدمی لیاقت کسی را دارد که بتواند باعث شود
قلبش آسیب های گذشته را فراموش کند.
این را یادت باشد آدم ها را براساس لیاقتشان دوست بدار
و به اندازه ی ظرفیت آن ها ابراز وجود کند، انسان ها گاه بسیار
بی جنبه می شوند.
بازنشر کرده است.
وقتشه با هم نباشم
عاشقی رو دیدم
بسه هرچی نرسیدیم

من وتو یه جاده بودیم
تویه راه بی نهایت
اما شب راهت وگم کرد
فکرت اینجا موند و سایه ت

همه چیم رفت تا بفهمم

عاشقی خیال . مفته
من و رد کن تا شاید
عشقت از سرم بیفته

پای قصه های پوچت
زندگیمو ساده باختم
به چه قیمتی شکستم
روی دریای خونه ساختم

روی دریا خونه ساختم

عروسکی که

روی طاقچه بی قراره
ته چشماش پره اشکه
ولی هیچوقت نمی بری

ولی هیچ وقت نمی خوام. درباره آخه

یه عروسک حتی

دلش از دنیا بگیره
لباشو به خنده دوختن
شکلی جز خنده نداره

شکلی جز خنده نداره
بازنشر کرده است.
کاش به مسافرخانه ای می رفتم
رختخوابی تمیز کاش برایم آماده می کردند
همه چیز را، حتی نامم را، کاش فراموش می کردم و
به خواب می رفتم...

ملیح جودت آندای (شاعر و نویسنده ترک)
ترجمه شهرام شیدایی
بازنشر کرده است.
هزارو یکشبِ قصه
ز دنیایی خزان دارم

ازعشق وعاشقی جانا
هراسی بیکران دارم

چه می دانی که دل خونین
ز جور روزگاران است

بجای رخت خوشبختی
همی، اتش به جان دارم

برو ای مهربان پیشه
رها کن دل ز مهر من

که من جای محبت در دلم
اتشفشان دارم...

من ان قوی پریشانم
که تنها گوشه ی دریا

نه دیگر شوق فردایی
نه فکر آشیان دارم

به عشق راستین تو
عزیزم ذره ای شک نیست

ولی من میل بی انکارِ
جام شوکران دارم

شهرزادشیرازی
( چه دلتنگم)
بازنشر کرده است.
دهانم را دوختی !
حرفی با تو نزنم
اما نمی دانستی که چشم های من
زبان من است
و من با چشم هایم
عشق را فریاد می زنم

مجید رفیع زاد
بازنشر کرده است.
ای دوست

ای دوست کجایی که مرا یاد کنی
در محرکه مست و می ت شاد کنی

در کوی خرابات نشستم که مرا
در زمره یاران خودت یاد کنی

عالم همه در حسرت تو نیست شدن
کی می شود عالم همه را یاد کنی

مجنون تو و لیلی درگاه تو هستیم
هر شب به در میکده و کعبه نشستیم

یاران همه رفتند و من از دور تماشا
در محرکه برزخ کبری تو هستیم
• صداتو شنیدم تنم گر گرف
• دلِ خسته ی من ک باور نداش
• میگفتی میمونی واسِ کل عمر
• ولی قصه ی عشق،آخر نداش...

• صداتو شنیدم ،دلم تنگ شد
• واسه اون روزای پر از عشقمون
• تو رفتی و برگشتی بعد یه عمر
• میگی آدما هی زدن چشممون...

• صدای تو آرامشِ خونه بود
• تو رفتی،نموندی،منو خط زدی
• نمیدونی من چی کشیدم،بگو
• حالا با چه رویی تو باز اومدی؟!

• ندیدی من و رفتی با سرخوشی
• منی ک چشامو به در دوختم
• تو این قصه ی تلخِ پرحادثه
• تو آرومِ آروم، من سوختم

• هنوز حسرتِ خنده هات و دارم
• چِشَم قفله رو جف چشای سیات
• میگفتم مگه میشه بی من بره...
• میگفتم ک عشقِ من حتما میاد...

• آره اومدی ،اما خب دیر شد
• دیگه عاشقت سو نداره چشاش
• نمون اینجا، رد شو ازم،دور شو
•            ....
•                    هنوزم میمیریم واسه اون صداش...
زیبایی
زیباتر از تمامِ جهانِ زیبا
و چشم‌های شاداب‌ات
نی‌زارهای سبزِ گُم‌درّه‌های زاگرس را
پندار می‌کند.
پیش آی و موج بشکن و آیینه‌ای بگیر
مانند آب
وقتی مرا بیابی زیباتر خواهی شد...

منوچهر_آتشی
یک سر شکسته شد
دُردانه رفت و کوفه پر از ناله شب است
درگیر و دار لحظه هذیانی و تب است

وقتی که فرق فاتح خیبر شکسته شد
این کوچه زیر پای ستوران مرحب است

درمان نشد جراحت مولی و بعد از این
مرهم گذار حادثه ها نیش عقرب است

یک سر شکست و بسی سر به نیزه شد
عهدی نبسته جوهر خون مُرکّب است

این ره به کوی دلبر جانانه منتهی است
هر عاشقی که جان بسپارد مقرب است

علی معصومی