نذر کرده ام
يک روزی که خوشحال تر بودم
بيايم و بنويسم که
زندگی را بايد با لذت خورد
که ضربه های روی سر را بايد آرام بوسيد
و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد
يک روزی که خوشحال تر بودم
می آيم و می نويسم که
اين نيز بگذرد
مثل هميشه که همه چيز گذشته است و
آب از آسياب و طبل طوفان از نوا افتاده است
يک روزی که خوشحال تر بودم
EĦŠÆÑ
zahra
علي
به اميدخدا
zahra
ممنون
samir
ﺍﻣﯾﺩﻭﺍﺭم ﻫﻣﯾﺷه ﺧﻭﺷﺣﺍل ﺑﺍﺷﯾﺩ ﻭ ﺗﻧﺩﺭﺳت ﻭ ﺭﻭﺯﮔﺍﺭ ﺑﺭ ﻭﻗف ﻣﺭﺍﺩﺗﺍن ﺑﺍﺷﺩ ...
zahra