از عصر گفتم کِ بِت اینو بگم ولی ...
بِ تُ کِ میرسَم بِ تِ تِ پِ تِ میفتِ زبونم ُ یادم میرِ چی میخواستم بِت بگم ...
میشِ اینکِ الان ریز خنده پنهونی اومدِ رو لبمُ ...
بِت میگم ، جاآن ، میخوامِت ...
دیوونه ی رَوونی ...
...

پسند

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.