دست می سایم به دستانت
به آن لطیف بی همتا
گیسو گشاده در باد
آن طره ای که عطرش در مشامم جاری‌ست
نگاه کن که چگونه میخکوب آن چشمان توام
چشم نه،
طعمه ی صیاد و شکارگاه عشق
تو چنان حل شدی در من که هیچ از من نیست
پای به سر، همه تو شدم
راستی تو مرا می بینی والا یار؟
اگر می دیدی حتم دارم ذوب می شدم در آتشفشان نگاهت
هنوز نفس میکشم
و مشتاق نگاه تو
چون آتشی زیر خروارها خاکستر از خاطره
و فریاد می زنم
نگاهی کن
بنگر
تا باز گر بگیرم و آتش زنم
هر چه هست غیر از تو
والا یار... نگاهی... .
"عارف اخوان"
به آن لطیف بی همتا
گیسو گشاده در باد
آن طره ای که عطرش در مشامم جاری‌ست
نگاه کن که چگونه میخکوب آن چشمان توام
چشم نه،
طعمه ی صیاد و شکارگاه عشق
تو چنان حل شدی در من که هیچ از من نیست
پای به سر، همه تو شدم
راستی تو مرا می بینی والا یار؟
اگر می دیدی حتم دارم ذوب می شدم در آتشفشان نگاهت
هنوز نفس میکشم
و مشتاق نگاه تو
چون آتشی زیر خروارها خاکستر از خاطره
و فریاد می زنم
نگاهی کن
بنگر
تا باز گر بگیرم و آتش زنم
هر چه هست غیر از تو
والا یار... نگاهی... .
"عارف اخوان"
꧂زهرا ارشدسرای شادی꧁
🌸سلام
🌷محفل تون گرم از عطر محبت
🌾خنده هاتون تموم نشدنی
🌷دلخوشی هاتون زیاد
🌾دلاتون بی غصه
🌷ولحظه هاتون سرشار از آرامش
🌸آخر هفته‌تون بخیروخوشی🌸..
لینک
رضا صحرانشین(مدیر سرای شادی)
سلام...
وقتتون بخیر...
ممنون از شما زهرا خانم بزرگوار...