غلبه بر موانع

روزی الاغ کشاورز در چاه افتاد … الاغ به نحو جگرسوزانه صدای خاص خودشو رو درمیاورد … کشاورز به فکر راه چاره ای بود … ولی الاغ پیر بود و چاه بی مصرف که به هر حال باید پر میشد … لذا کشاورز تصمیم گرفت که الاغ ارزش نجات دادن ندارد لذا جاه را پر کند … بیلی به دست گرفت و شروع کرد به ریختن خاک داخل چاه … ابتدا الاغ متوجه شد که چه اتفاقی در حال رخ دادن است و با ترس و وحشت شروع به عرعر کردن سوزناک کرد … ولی چند دقیقه ای طول نکشید که دیگر صدایی نیامد و کشاورز به داخل چاه نگاه افکند و متوجه شد که الاغ به شکل فوق العاده ای با تکان دادن خود ، خاک روی خود را می تکاند و هی بالا و بالاتر می آید … کشاورز به ریختن خاک ادامه داد و الاغ با تکاندن خود بالاتر اومد تا به لب چاه رسید و دوان دوان از آن خارج شد … !
پی نوشت : زندگی ممکنه با بیل هر خاکی روت بریزه … روش بیرون اومدن اینکه خودتو تکون بدی و یک قدم به بالا بری … هر کدوم از مشکلات ما یک پله برای بالا رفتن هستند … برای بیرون اومدن از هر چاهی هرگز تسلیم نشو و فقط ادامه بده !

بازنشر