كاش قد دوست داشتنم بودم
آنقدر كه باران مى گفتى ، مى باريدم
سردت بود مى پوشاندم و
گرمت كه مى شد
ابرى
سايه بر سرت مى شدم
آنقدر كه دستم به ماه مى رسيد
خواب كه مى گفتى
شب مى كردم
و به آفتاب
كه هر وقت كه مى خواستى
صدايش مى كردم و
پنجره ات را روز مى كردم
كاش قد دوست داشتنم بودم
آن قدر كه صدايم مى كردى
دستم را دراز مى كردم
دستت را دراز مى كردى
آن قدر كه دوستم داشتى
مرا به نام كوچكم
صدا مى كردى

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.