عشق بتی فتاده چنان در سرم که دست...........از کیش خود کشیده و زنار بسته‌ام

روزم سیاه و حال پریشان بود مدام...........زاندم که دل به طرهٔ دلدار بسته‌ام
صغیر اصفهانی

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.