دلم یدونه home car می‌خواد، ازینا که توش همه چی هست و تخت و اشپزخونه نقلی داره، با اونی که کنارش حالم خوبه و دوسش دارم، سر راه چیپس و لواشک و شیرکاکائو و قارچ و برگر بگیریم با دو تا پتوی گرم و یه فلش پر از کارتون، با هم بریم یه جای دور از همه دور شیم، تو راه آهنگای مورد علاقمومو گوش بدیم مخصوصا اونایی که ارزش خاطره ساختن دارن، از نوستالژی های منصور بگیر تا آهنگای اسپانیایی جدید یا موزیک فیلم آنشرلی ، باهاشون بلند بخونیم، سرمو از شیشه بزارم بیرون و باد بپیچه تو‌ موهام، بریم توی طبیعت، یه جای خنک، سرسبز، پر از درختای بلند، صدای آبشار و رودخونه، با طعم ماهی دودی و چای اتیشی که تک تک هیزم هاشو دوتایی جمع کرده باشیم و اخرشم سر اینکه کی بیشتر قارچ خورده بحثمون بشه...
یه مدت کوتاهی بمونیم و به ساده ترین و بی دغدغه ترین حالت ممکن زندگی کنیم تا وقتی حالمون خوب شه!(؛

بازنشر