من بِ حدی سرم شلوغِ واسِ کارای خودم ...
بِ حدی بِ وقت کار نداشتن ، غرقِ دیوونه ی رَوونی ِ خودمم ...
کِ فقط میخندم ُ میگذرم ...
حتی یک ثانیه زمان نمی مونِ بگم پشتِ سرم چی گفتن ، چی میگن ، چِ فکری میکنن ...
واس خاطرِ همین اصلا مهم نیست ، والا بخدا ولی خندِ یادتون نرِ ...
...
دیدگاه غیرفعال شده است.

بازنشر