تو تا ز شرم فکندی به چهره زلف سیاه فغان ز خلق بر آمد که آفتاب گرفت ظهیر فاریابی
نیلیای عزیز در هر شکن زلف گره گیر تو دامی است این سلسله یک حلقه ی بیکار ندارد
مردم ای کاش پریشانی زلفش بیند تا نگویند پریشانی من بی سبب است فرصت شیرازی
نیلیای عزیز گهی بر دل شبیخون می زند گاهی بر ایمانم همیشه کاکل او فتنه ای در زیر سر دارد
زیبا
زیبا سلام شادی جان عزیزم زیبا تویی و همراهی دلپذیر توست بانو
سلام جناب ارمین گرامی ایام بکام روز وروزگارتون شاد مهربان
نیلیا
تو تا ز شرم فکندی به چهره زلف سیاه
فغان ز خلق بر آمد که آفتاب گرفت
ظهیر فاریابی
آرمین
نیلیای عزیز
در هر شکن زلف گره گیر تو دامی است
این سلسله یک حلقه ی بیکار ندارد
نیلیا
مردم ای کاش پریشانی زلفش بیند
تا نگویند پریشانی من بی سبب است
فرصت شیرازی
آرمین
نیلیای عزیز
گهی بر دل شبیخون می زند گاهی بر ایمانم
همیشه کاکل او فتنه ای در زیر سر دارد
شادی دادخواه
زیبا
آرمین
زیبا
سلام شادی جان عزیزم
زیبا تویی و همراهی دلپذیر توست بانو
شادی دادخواه
سلام جناب ارمین گرامی ایام بکام روز وروزگارتون شاد مهربان