اي هفت سالگي
اي لحظه ي شگفت عزيمت
بعد از تو هر چه رفت در انبوهي از جنون و جهالت رفت
بعد از تو پنجره كه رابطه اي بود سخت زنده و روشن
ميان ما و پرنده
ميان ما و نسيم
شكست
شكست
شكست
بعد از تو آن عروسك خاكي
كه هيچ چيز نميگفت هيچ چيز به جز آب آب آب
در آب غرق شد