«خیلی به احساس تنفر کم لطفی میشه، همین حس خیلی وقت‌ها می‌تونه ناجی یک نفر باشه، حتی به غلط.گاهی توی رابطه عاشقانه یا دوستی، یا هر موقعیتی هستی که مدام آسیب می‌بینی، اما به علت علاقه‌ی زیاد و گذشته‌ی شیرینی که با اون شخص یا موقعیت و... داشتی، دلت نمی‌خواد بذاری و بری، انگار خاطرات خوبت، خوره‌ی جونت شدن و تورو به صلیب این حقارت میخ کردن.
اون چیزی که اذیتت می‌کنه، هرروز و هر ثانیه تورو به دار میکشه و عاقبت، با روح شکسته و تنی شکسته‌تر، مسیر زندگیت رو ادامه میدی.اما گاهی یک جرقه، فقط یک شعله‌ی کوچیک از نفرت لازمه تا تمام خوشی های که تو ذهنت ساختی، به آتیش کشیده بشن،وقتی اون‌ها نباشن تو هم دیگه اسیر نیستی میذاری و میری.اینجا نفرت، این احساس قدرتمند توصیف ناپذیر ناجی تو میشه، کاری که عشق و علاقه نتونست به موقع برات انجامش بده.»

پسند

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.