به عشق که خیره می شوم

چشم های تو می آیند

افکار دلداده ام را

در دامنه های سبز خیال

شبانی می کنند

پر می شوم از

صدای نی لبک ماهُ

زنگولۀ ستاره ها

که از دوردستِ تو می آید

می دود دلم تا عشق

این رؤیازارِ بارانی

و من

خیسِ دست های تو می شوم

این بافه های نشسته

در پیله های عشق

و باز می گویم

تو به اندوه عشق می ارزی

بازنشر