گرچه ناخشنودم اهل دل شکستن نیستم
آن‌که حرف دل‌ بریدن می‌زند من نیستم

دشمنی‌ها کرد با من دوست اما هم‌چنان
با خودم شاید ولی با دوست دشمن نیستم

چوب دل‌بستن به قلبی سنگدل را می‌خورم
شیشه‌ شیشه ا‌شک می‌ریزم من آهن نیستم

با دل آزرده می‌مانم به پایت هم‌چنان
گرچه از زخمِ زبان خلق ایمن نیستم

عشق را بی‌اعتمادی کشت، من با اعتماد-
گر نگیرم انتقامِ عشق را زن نیستم..

بازنشر