Ehsan

من تمام هستی ام را در نبرد با سرنوشت در تهاجم با زمان آتش زدم کشتم بیشتر

Ehsan
۶۶۸ پست
۳۹۸ دنبال‌کننده
۶,۱۰۳ امتیاز
مرد، مجرد
قبراق
فوق ليسانس
پرسپولیس
قد ۱۷۹، وزن ۷۷

تصاویر اخیر

دلم یک آدمِ غریبه‌ی امن و آرام می‌خواهد،
وَ پذیرنده، و شنونده، و پناه دهنده ...
کسی که قضاوتم نکند و فقط گوش کند. کنجکاو نشود، بیشتر نپرسد، سرزنش نکند، دلیل نخواهد.
دلم نگاهی بیگانه اما گرم می‌خواهد..
یک دوستیِ عمیق ولی کوتاه...
یک همنشینیِ سالم اما بدون ادامه...
یک نفر که انگار مرا از جنگل سرد و تاریکی که در آن گم شده‌ام نجات بدهد، به کلبه‌ی دنج و گرم خودش ببرد
برایم چای بریزد و بی‌آنکه بپرسد چرا و از کجا می‌آیم، مقابلم بنشیند، حرف‌های مرا بشنود و شانه‌های مرا برای تسکین بفِشارد و حالم که خوب شدنپرسد کجا؟
فقط راه خیابان را نشانم بدهد، در آغوشم بگیرد و برایم آرزوهای خوب کند و از او که دور شدم، احساس کنم خدا را در کالبد یک انسان ملاقات کرده‌ام که اینقدر آرامم...

مشاهده ۱۰ دیدگاه ارسالی ...

من تاريخ آن شبی را كه از عمق وجود گريستم،
به خاطر سپرده ام. نه برای آن شب،
بلكه برای آن صبح. برای آدم ديگری كه روز بعد
به آن تبديل شده بودم...

اگر می‌دانستم روزی آن روزنه هایی که بخاطر تو در اعماق وجودم روییده اند، روحم را خفه می‌کنند هرگز اعماق وجودم را بهت نشان نمی‌دادم.

بازنشر کرده است.

دوس دارید بدونید کی عکس پروفایلتونو چک میکنه؟
من بهتون میگم!
اون بدبختی که با دل شکسته رهاش کردید، اونی که به خودتون وابسته‌ش کردید و بعد بدون اینکه فکر کنید چی به سرش میاد دنبال زندگی خودتون رفتید...
اون بارها در روز پروفایلتونو چک میکنه!

بعضی ترانه ها را
بارها و بارها مى توان گوش داد
بعضی انسان ها را
بارها و بارها مى توان دوست داشت ...

امروز یه متنی رو خوندم خیلی قشنگ بود؛
«من پرندگان غمگین زیادی را دیدم که هنوز پرواز میکنند.!»
‏ امید یه همچین چیزیه

زندگی نمایشی است
که هیچ تمرینی برای آن وجود ندارد!
پس آواز بخوان،اشک بریز،بخند
و با تمام وجود زندگی کن
قبل از آنکه پرده ها فرود آیند
و نمایش تو بدون هیچ تشویقی به پایان برسد..

باید کسی را پیدا کنم
دوستم داشته باشد ...
آنقدر که
یکی از این شبهایِ لعنتی
آغوشش را برای من
و یک دنیا خستگی بگشاید
هیچ نگوید !
هیچ نپرسد !

مشاهده ۵ دیدگاه ارسالی ...

امروز به پایان میرسد
از فردا برایم چیزی نگو !
من نمی گویم فردا روزِ دیگریست
فقط می گویم
تو ، روزِ دیگری هستی ...
تو فردایی
همان که باید به خاطرش
زنده بمانم ...

چیه این دلتنگی؟ شما خوبی، برقراری، ولی تا دلتنگ میشی، از کار میوفتی. انگار دست‌و‌پاتو ازت می‌گیرن. فقط آدم دلتنگ می‌فهمه نزار قبانی چی میگه؛ که من احساس ناتوانی نمی‌کنم، «الا حین اشتاق الیک» مگر وقتی دلتنگ تو میشم.

رابطه یِ فکری
مهم تر از رابطه یِ خونی است !
بعضی آدم ها در ذهنِ آدم
یک بار برای همیشه خلق می شوند ...

‏اگر رنگِ رخساره خبر میدهد از سّر درون؛
‏پس چرا این همه آدم داریم که لبشون میخنده اما دلشون خونِ جنابِ سعدی؟

ما همیشه یا جایِ درست بودیم
در زمانِ غلط ،
و یا جایِ غلط بودیم در زمانِ درست !
و همیشه همین گونه
همدیگر را از دست داده ایم ...

زندگی هرچی بهم یاد نداد؛ اینو خوب یادم داد که باید تنها برای زندگی برنامه ریزی کنم، بجنگم و از وجود هیچکس کنارم مطمئن نباشم

بازنشر کرده است.

نه آرامشت را به چشمی وابسته کن، نه دستت را به گرمای دستی دلخوش، چشم ها بسته می شوند و دست ها مشت می شوند و تو می مانی و یک دنیا تنهایی.


زندگی چیزی است
مابینِ آن خاطراتی که
می ‏خواهیم فراموش کنیم ،
با خاطراتی که
نمی ‏توانیم فراموش کنیم !