( آدمی همواره جوش چیزی را می زند که ندارد )
ادّعای چیزی را می کند که در حسرت آن است
حسرت چیزی را می خورد که نتواند ادعایش را کند
در جهان واقعیت نسبی به دنبال حقیقت مطلق می گردد
با ضریب شانس شگفت انگیز یک در میلیاردها خلق می شود
( انعقاد نطفه ) و همواره خود را بد شانس و بدبخت می داند
دیگری را از چیزی منع می کند که توان انجامش را ندارد
اتهامی را به دیگران روا می دارد که موقعیت انجامش را ندارد
با یقین از چیزهایی سخن می گوید که خود به آنها شک دارد
و با تردید سخن می گوید راجع به آنچه یقین خود می پندارد
شگفتا طالب شنیدن چیزهایی است که دوست دارد بشنود و
همواره گریزان است از چیزهایی که باید بشنود
همواره به دنبال اسطوره می گردد و تمایلی به اسطوره شدن ندارد
ابراز تنفر از صفتی می کند که به کرات از او سر می زند
و خود را مبرّی از صفتی می داند که به آن آلوده است
هر جا و به هر قیمتی به نام همدلی دنبال باز شدن دو لب کسی
است تا رگبار نظرات خود را حواله نماید چرا که هیچ گاه کسی
حاضر نشده به این سخنان بیهوده گوش فرا دهد وگرنه
در خود نیاز به گفتن نمی دید

اقتباس از شراره خاموش عشق

تالیف : بابک حادث

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر