در غرور غروب
یکصبحِ دگر آمده و باز تو خورشید بر بامِ دلم نور بیَفشان، سَحَرم کن... ؛ دیریست کهمن مُنتظرِ فجر و طلوعَم از هر چهسیاهیست بِتابو بهدَرَم کن... / ( محمد بزاز ) /