mahyar
۴۲۵ پست
۴۳,۰۹۹ امتیاز
مرد
۱۳۶۸/۰۴/۱۵
مهربون

تصاویر اخیر

وقتی تنهایی
به همه‌چیز و همه‌کس پناه می‌بری
پخش می‌شوی
در کوچه و خیابان
به جاهایی می‌روی که نباید بروی
به آدم‌هایی سلام می‌کنی که نباید.

محبوب من!
بیا دست مرا بگیر و مرا بیرون بکش!
از کافه‌های دود و نیشخند
از گلوی شب‌ها
از گِل و لای روزها
من پراکنده شده‌ام
بیا مرا جمع کن از کوچه و خیابان
بیا مرا جمع کن از دیگران!

| رسول یونان |
هیچ چیزى جز نگاه گرم تو
از غمِ توى نگاهم کم نکرد
قله بودم، سرد و دور از دسترس
هیچ کس غیر از خودت فتحم نکرد
سکوت را می‌پذیرم
اگر بدانم روزی با تو سخن خواهم گفت
تیره بختی را می‌پذیرم
اگر بدانم روزی چشم های تو را خواهم سرود
مرگ را می‌پذیرم
اگر بدانم روزی تو خواهی فهمید که
دوستت دارم...

جبران خلیل جبران
غزلم دره ای از نسترن و شب بوهاست
درمنه ها ی آهو هاست

این طرف کوچه ی بن بست نگاه آبی ها
آن طرف کوچه ی پیوند کمان ابروهاست

غزلم گردش کاشی است در اسلیمی ها
غزلم تابش بر اسکیمو هاست

می آید و انجیر مقدس مست از
روسری های به رقص آمده در هو هو هاست

هر چه که بر سر من رفته از این قافیه ها
از به رقص آمدن باد میان موهاست

تلخ مردن وسط ای از و عسل
سرنوشت همه ی هسته ی زرد آلو هاست

کار سختی است _ ببخشید _ ولی می گویم ….
اینکه … بوسیدنتان …. دغدغه ی …. کم روهاست.
.
من ‌نخواهم ‌ایستاد ‌
رو به روی تو
جز ‌برای ‌بوسه ‌‌زدن...

| هوشنگ ابتهاج |
تو
چمدان
باران
این تصویر از پشت پنجره اصلا عاشقانه نیست...

| آرش امینی |
بیشتر از هر چیز،
دلم می‌خواست می‌توانستم
تمام روحم را در چشمانم بگذارم و تا ابد،
تا هنگام مرگم، به تو نگاه کنم!

| آلبر کامو |
به وقت سرودن می‌گویمش
دوستت دارم دلدار
او میـخندد بسیار
حال خوب شعرم را
از ناز او می‌گیـــرم
بازنشر کرده است.
سالهاست وقت خداحافظی می‌گوید «می‌بینمت»، «خداحافظ» نمی‌گوید.
با گفتن «می‌بینمت» قول و قرار دیدار بعدی را می‌گذارد انگار، یک طوری که ته دلت قرص می‌شود به دوباره دیدنش.
سفر که باشد زنگ می‌زند و می‌پرسد:
«مراقب خودت که هستی؟!»
یک طوری که اگر مواظب خودت هم نباشی عذاب وجدان می‌گیری و سعی می‌کنی به مراقبت.
هیچوقت نمی‌گوید:
«دوستت دارم...» تاکید می‌کند که: «می‌دانی که دوستت‌دارم...» یک جوری که از هر دوستت‌دارمی قشنگ‌تر است.
بعضی آدم‌ها حرف نمی‌زنند، با کلمات بازی می‌کنند، راحت خرجشان نمی‌کنند. شعرشان می‌کنند، دلنشین‌تر، مهربان‌تر حتی، مادری می‌کنند برای کلمات.
مثل مادر همین امروز صبح، با موهای سفید نقره‌ایش، وقتی مهربان نگاهم کرد و گفت:
«تو که اینجا باشی پیر نمی‌شوم.»
خصلت مادرها همین است گویا،
بلدند شعر کنند جملات را.

| مریم سمیع زادگان |
پشت هر پنجره باشم
نظرم خیره به ست
در نگاهم فقط منظره‌ی دلخواهی
مادرم باران است
بهار است ،
میان سینه ی دیوار ، پنجره است
زنی تکه تکه ، دستهایش توی آشپزخانه
چشمانش به دَر ، و دلش بیرون ..
نوشته بود،مادرم،بیت است،ماه استــ
و و و ..
همینطور این شعرها را زمزمه میکردم که ..
چشمم به زنی افتــــاد شبیه خدا ..
که مادرانه نگاهم کرد و گفتـــ :خـــدا_عقل_بده
✨ ✨ ❤ ✨ ✨
روز زن و مـــادر رو به همه یِ خانمای کلیک تبریکــ میگم...
روح تمام مادر های آسمانی هم شاد باشه ..خدا رحمتشون کنه
من از زیبا روی چون تو
چشم مهر ندارم
که بهر بوسه نساخته‌اند
شمشیر را
شعر بودی
که پس از فصل سرد،
هیچ کسی
شک به زمستان نکرد...
تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست

نمی کنم اگر ای دوست! سهل و زود، رهایت..
من
احتمال اینکه تو دوستم بداری را،
دوست داشتم...

| ییلماز اردوغان |