لنا تقواشعار *مدیر فصل عاشقی الی*

مهربان.. مغرور دوست داشتنی . خانم ..دیگه ریا میشه نگم براتون:) بیشتر

لنا تقواشعار *مدیر فصل عاشقی الی*
۱۵۸ پست
۲۹ دنبال‌کننده
۳۲,۷۹۵ امتیاز
زن، متاهل
۱۳۶۶/۰۴/۲۹
خوشتیپ
فوق ليسانس
میگم بهتون
دین اسلام
ايران، تهران
a5
ندارم
قد ۱۶۴

تصاویر اخیر


‏عجیبترین اسمای ثبت شده در ثبت احوال: دختر : نشد ، نازاده ، همین‌بس ، خدابس ، زشتو ، گداباجی، مشنگ ، معتاد ، صدتومانی ، کساد ، وحوش، لولوپر ، افسرده ، اضافه ، ارزان‌بخش پسر:گداخان ، گدایی‌کن ، سوخته‌رو ، توله‌شیر ، زیدان ، شفتالو، گرگ‌آقا ، لال‌احمد ، التماس‌علی ، نمرد ، چوپان رد دادن به قران


دیشب تو حرم امام رضا ﺑﻮﺩﻡ، ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﻡ ﺻﺪﺍﯼ ﺟﯿﻎ ﺍﺯ ﻗﺴﻤﺖ ﺧﺎﻧﻮﻣﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ! ﺭﻓﺘﻢ ﺟﻠﻮ ﺩﯾﺪﻡ ﻟﺒﺎﺳﺎﯼ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻮﻣﻮ ﺩﺍﺭﻥ ﺗﻮ ﺗﻨﺶ ﺗﯿﮑﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﻣﯿﮑﻨﻦ

مشاهده ۱۸ دیدگاه ارسالی ...

دخترعموم حامله است... شب هوس شیرینی کشمشی کرد. با یه بدبختی آخر شبی براش پیدا کردیم. موقع خوردن کشمش‌هاش رو درآورد گفت کشمش دوست ندارم


ﺗﻮ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻧﻪ ﻣﺪﯾﺮ دارم ﻧﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﺩﺍﺭﻡ،ﺑﺮﺍ ﺧﻮﺩﻡ ﺁﺯﺍﺩﻡ ﻫﯿﺸﮑﯽ ﺑﻬﻢ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻧﻤﯿﺪﻩ. 




ﮔﻔﺘﻢ: زیاد حرف نزن ، ﻓﺮﻋﯽ ﺍﻭﻝ ﺑﭙﯿﭻ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ 
زیادی جو گرفته بودش 

دیشب مگه خواب میرفتم  !!!

همش فکرم درگیر این بود که ایران این همه نفت میفروشه




بشکه هاشو پس میگیره یا نه!؟ 
لعنت بر شیطان 
مگه خوابم میبرد

هیچ میدونستید تو خارج...



حتی گداهاشونم خارجی بلدن...؟! 





واقعا ما کجایم اونا کجا ..!

چرا از خودتان بودن می ترسید ؟!
این روزها انگار ، ملاکِ دوست داشتن و ارزشمندیِ آدم ها ، ظاهرشان شده ...
دیگر کسی برایِ فهم و شعور و انسانیت ، تره هم خرد نمی کند !
تصاویرِ صفحه و پروفایلتان را که می بینم ، می ترسم !
از قتل عامِ خودباوری ، از جابجاییِ ارزش ها !
این حجم گریز از خویشتن ، انصافاً ترسناک است !
با ما چه کرده اند که حتی تصاویرمان را هم بدونِ ویرایش و تغییر ، قبول نداریم ؟!
با ما چه کرده اند که هربار خودمان را توی آینه می بینیم ، دنبالِ ایراد می گردیم ؟!
که ظاهرمان را ارتقا می دهیم ، نه افکارمان را ؟ نه باورهایمان را ؟!
که می خواهیم با زیبایی مان مطرح شویم ، نه توانمندی مان !
چقدر چهره هایِ پلاستیکی و مصنوعی ، زیاد شده ،
و چقدر انسان هایِ با ارزش و اصیل ، کم !
در سطحِ شهر که قدم می زنم ، عروسک می بینم ، ربات می بینم ، آهن می بینم ، اما انسان ، نمی بینم ...
شهرِ ما پر است از انسان هایِ اصیلی که ناگزیرند ، کنجِ خانه ها محبوس بمانند !
دیگر اصالت و درایت و شرافت ، معنایی ندارد ...
انگار سیاره ی جدیدی در حالِ احداث است ،
سیاره ای ساختگی و بی روح ...
سیاره ای بدونِ آدم !
ما با خودمان چه کردیم ؟!

#نرگس_صرافیان
بازنشر کرده است.

او هرگز مرا سرزنش نمی کرد ، هرگز!
اگر خطایی می کردم
میگفت : نه! تو کار خوبی کردی...
او مرا خوب می شناخت و می دانست من آدمِ حساسی ام و اگر بگوید کارت اشتباه بوده شب خوابم نمی برد و تا صبح عذاب می کشم و گریه می کنم ... او تمام این ها را می دانست...
او به من نمی گفت تو اشتباه کرده ای..
نهایتش میان حرفهایش بدون آن که متوجه باشم، به من یاد می داد که اگر بازهم در آن موقعیت قرار بگیرم همان رفتار را نکنم...
یادم می داد باید چه کار کنم.. یادم می داد کمتر ضربه بخورم... 
او همه جوره مراقبِ من بود.. حتی در خطاهایم مثل شیر پشتم ایستاده بود و حمایتم می کرد...آنقدر که گاهی احساس می کردم کودکی هستم که یک پدرِ چهارشانه دارد و می داند اگر همبازی هایش آزارش دادند دست پدرش را می گیرد و با افتخار به همه نشانش می دهد تا حساب کار دستشان بیاید!!
با او از هیچ چیز نمی ترسیدم..
تا او را داشتم برای هر شاخِ فیل شکستنی، آماده بودم...
هنوز هم جرات ندارم بگویم او زیاد مرا دوست داشت...
اما اگر شما کسی را دارید که باشما همین گونه است، قدرش را بدانید،او یا عاشقِ شماست.. یا خیلی بیشتر از این حرفها...!
هر آدمی نیاز دارد بعد از مادرش، یکی از این عاشق هایِ واقعی داشته باشد...هر آدمی!
#نرگس_صرافیان_طوفان

#امیدوارم-همگیتان-یکی-از-ادمها-در-زندگیتان-داشته-باشید
#الی

"ورود آقایان ممنوع" این جمله ای بود که سر در هر جایی که فکرش را بکنید دیدیم؛ از آرایشگاه و ورودی مدرسه یِ دخترانه بگیر تا گروه و آموزشگاه... ما را از اول از پسر جدا کردند بچه هم که بودیم اینطور صریح نمیگفتند ولی بازی با پسر ممنوع بود زیاد به پسر نزدیک شدن ممنوع بود و حرف زدن با آنها البته... ما با ممنوعيت مصاحبت با جنس مخالف بزرگ شدیم و هم چنان با آنها رابطه داشتیم عاشقشان شدیم و نمیشناختیمشان چون ممنوع بود همیشه شناختنشان و شکست خوردیم؛ چون بلد نبودیم وقتی غم دارند چه کنیم و وقت خوشحالیشان چه کاری حال خوبشان را بهتر میکند... ما با ممنوعیت بزرگ شدیم و از هر وقتی برای ارتباط گرفتن با این ممنوعه ها استفاده کردیم مدرسه را پیچاندیم و توی نیمکت پارک کنارشان نشستیم تا ببینیم چه دارد این جنس مخالف که ورودش ممنوع است به همه جا... توی سنی که وقتش نبود درگیر روابط با آنها شدیم فقط به این دلیل بود که بفهمیم مگر چه دارند و داریم که نزدیک شدنمان به یکدیگر غلط است... این ممنوعیت مزیتی نداشت برایمان فقط انگار بدتر کرد همه چیز را و ما بیش از قبل مصمم شدیم برای شناختنشان برای ارتباط گرفتن با آنها و شکستن تابلوهای زمانه... پسر ها هم همین بودند؛ تا نزدیک دختری میشدند انگار یک تابلو بالای سرش بود که تو حق نزدیک شدن به من نداری... تابلو دیدند که ورود آقایان به آرایشگاه ممنوع و فکر کردند که مگر رنگ کردن مو و گرفتن زیر ابرو چه میکند با یک خانوم، که دخترها توی مدرسه هایشان چه میکنند که حق پا گذاشتن به آنجا را هیچ مردی ندارند، و چه خبر است توی این گروه که زده ورود آقایان ممنوع... تا خواستند کسی را بشناسند پای هنجارشکنی ها وسط آمد و نشد، همین شد که ندانستند زنها یک وقتهایی که اتفاقا اکثر وقت ها هم هست فقط نیاز ندارد تامین مالی باشند، ندانستند ما یک وقتهایی به امنیت، بیشتر از هرچیز نیاز داریم و یک وقتهایی از این که هر کار کنیم باز هم زنیتمان مهم تر از همه چیز است، بیزاریم و از سنجیده شدنمان با ظاهر بغضمان میگیرد... ندانستند یک هفته هایی باید با بدخلقی هایمان کنار بیایند و هزار برابر غرق محبتمان کنند نه اینکه قهر کنند از بداخلاقی ها و هزار تا چیز دیگر را نفهمیدند و نذاشتند بفهمند و نتیجه اش شد اینی که میبینید... آب که یکجا بماند میگندد و میگنداند ممنوعیت که جار زده شود جواب عکس دارد، جوابش میشود نشناختن جنس مخالف و این آمار طلاق که میبینیم، جوابش میشود روز به روز بیشتر شدنِ آتناها و سوختنِ ستایش ها، نتیجه اش میشود این روابط خارج از چهارچوب که بی رویه در حال افزایشند و این به یک باره افسار پاره کردن ها و این به نوعی عقده گشایی ها تو فضای مجازی و حقیقی... شما تمام کنید این ممنوعیت ها را توی ذهنتان، تو زندگی هایتان... به بچه هایتان نگویید فلانی پسر است و فلانی دختر دیگر زشت است دستش را بگیری و وسطِ بازی که خوشحال شدی در آغوشش بگیری، وقتی اسم پسر یا دختر روی لبهایش آمد ابرو گره نکنید... یادشان دهید اینها همان هایی هستند که بعدا میشوند همسر و شریک زندگی و رویاهایشان یادشان دهید جنس مخالف دشمن نیست و ترسناک... اصلا جنس مخالف چه صیغه ایست؟؟؟ اینها جنس مکمل ما هستند نه مخالف

بازنشر کرده است.

@fanos-66
یک سال دیگه گذشت 
و کلی خاطره هایی که اینجا در کنار دوستان ساختیم 
البته من بیشتر روزای امسالو سعادت نداشتم که باشم 
به امید ساختن شادی 
و خاطره های بعدی .. 
می‌خواستم زیباترین کلام را برایت بنویسم 
اما پنداشتم ساده نوشتن همچون ساده زیستن زیباست : 
تو خوب مطلقی
من خوب‌ها را با تو می‌سنجم .. 
پیشاپیش تولدت مبارک دوست قدیمی 
امیدوارم بیشتر از 120 سال زنده باشی و به تمام آرزوها و اهدافت برسی
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...

همینجوری  طلا بیاد پایین .
اکسی امیدوارم  
برا تولدم با طلا سوپرایزم کنه 


آرزو خب بر جوانان عیب نیست 
لاقل میتونم بهش فکر کنم که 
بازنشر کرده است.

تو قدم میزدی هرجای شهر ، من زمینِ اون خیابون میشدم!

http://clickbax.ir/fasleasheghieli
 خوش اومدین

دست خط اول  مال الناز 


دومی مال مرتضی  به نظرم