خیلی وقته بیقرارم توی این کوچه تنها
بیقرار با تو بودن ساده مثل بچگی ها
تا یه شاخه گل بچینم بذارم کنار موهات
دست بذارم زیر چونم چشم بدوزم توی چشمات
ته اون کوچه بن بست سر می ذاشتم روی دیوار
تو می گفتی چشما بسته تا قایم شم ده تا بشمار
باز باید یکی از ما چشماشو ببنده حالا
اون یکی بره یه جایی گم بشه تا آخر دنیا
اونقدر عاشقم که حتی حاضرم تموم شم اینجا
تو برو خدا به همرات می سپارمت به رویا
فکر من نباش و بگذر حالا چشم اون به راته
می دونم مثل خود من نگران لحظه هاته
روزگار لعنتی؟؟!!
هرسازی که زدی رقصیدم..
بی انصاف یکبار تو هم به ساز من برقص
ببین چگونه ساز فقر تنت را می لرزاند؟؟؟؟؟؟؟
میتونم تو لحظههای بیکسیت، واسه تو مرحم تنهایی باشم
میتونم با یه بغل یاس سفید، تو شبات عطر ترانه بپاشم
میتونم از آسمون قصهها، واسه تو صد تا ستاره بچینم
میتونم حتی اگه دلت نخواد، واسه تو روزی هزار بار بمیرم
میتونم با یه سلام گرم تو، تا ابد زندگیمو آبی کنم
میتونم رو شونههای مردونت، دردامو با هقهقم خالی کنم
میتونم با تو به هر جا برسم، توی خواب اسمتو فریاد بزنم
میتونم قصهی دیوونگیمو، توی کوچههای شهر داد بزنم
میتونم تا به همیشه پا به پات، توی هر قصه کنارت بمونم
میتونم زیر پر ستارهها، واست از لیلی ومجنون بخونم
میتونه نگاه مهربون تو، منو تا مرز شقایق ببره
میتونه قشنگی برق چشات، منو از یاد حقایق ببره
میتونه دستای تو رو شونههام، خبر از یک شب یلدا رو بده
میتونه بوسهی تو رو گونههام، واسه من نوید فردا روبده
میتونه صدای گرم خندههات، همه قصههامو رؤیایی کنه
میتونه گرمای مهربونیهات، همه زندگیمو مهتابی کنه
میتونه وجود سرد و خستمو، شوق دیدار تو مبتلا کنه
میتونه حس غریب بودنت، دردای زندگیمو دوا کنه
میتونی توخستگیهای تنت، به من و شونهی من تکیه کنی
میت
به تو دارم بازم قلبمو میبازم بمون عشق من تا دنیا دنیاست
من می تونم با تو حس کنم رویامو بمون عشق من تا دنیا دنیاست
من با تو فهمیدم خوشبختی یعنی چی خوشبختی یعنی عشق تو
حس خوبی دارم به دنیا نمی دم یه لحظه این رویا رو
بی قرارم از تو دارم ، این احساسو
دنیام بی تو دنیای خوبی نیست
حالم خوبه ، از تو دارم این رویا رو
دنیام بی تو دنیای خوبی نیست
♫♫♫
به تو دارم بازم قلبمو میبازم بمون عشق من تا دنیا دنیاست
من می تونم با تو حس کنم رویامو بمون عشق من تا دنیا دنیاست
می دونی حتی خیال اینکه تو نباشی دنیامو می سوزونه
اگه عاشق نباشیم قلبامون میمیره تو دنیامون چی می مونه بی قرارم
حالم خوبه ، از تو دارم این رویا رو
دنیام بی تو دنیای خوبی نیست
بی قرارم از تو دارم ، این احساسو
دنیام بی تو دنیای خوبی نیست
حالم خوبه ، از تو دارم این رویا رو
دنیام بی تو دنیای خوبی نیست
اين روز ها حالم عجيب خراب است ❥
ميداني؟؟دلم برايت تنگ است ❥
كسي از حال خرابم خبر ندارد ❥
ميداني كه..كمي مغرورم... ❥
درد هايم را از همه پنهان ميكنم... ❥
هر روز صبح با لبخند بيدار ميشوم ❥
هر شب با اشك هاي محبوس در چشمانم ميخوابم..❥
اشك هايم اجازه ي چكيدن ندارد.. ❥
گلويم اجازه ي هق هق را ندارد... ❥
ميداني كه كمي مغرورم... ❥
فقط كمي دير به سراغم امد.. ❥
غرورم را ميگويم... ❥
از تو ترسيد...به من پناه اورد... ❥
بعد از تو اجازه ي همه چيز دست خودم است... ❥
اشك هايم...لبخند هايم...حرف هايم...همه چيزم بجز...
بجز دلم... ❥
لعنتي تنگت ميشود...براي تو ميتپد...تو را ميخواهد.... ❥
اما خيلي وقت است كه رهايش كرده ام....بي صاحب نيست..اجازه اش را دست غرورم داده ام.... ❥
دلم ميخواهد به سمت من بيايد... ❥
ميداني كه؟؟من از او مهربانترم... ❥
غرورم را ميگويم..... ❥
بين خودمان بماند...غرورم نفهمد...دلم برايت تنگ است... ❥
از حال اين روز هايم هيچكس خبر ندارد... ❥
اين روز ها عجيب حالم خراب است..
روزهایی بدی در زندگی آدم می رسد،
که هیچ کسی حتی نمی پرسد “خوبی؟”
برای چنین روزهای بدی، نیاز به یگانه مهربانِ دلسوزی داری
به شرطی که در روزهای خوب فراموشش نکرده باشی و نامش چه زیباست…
“خــــدا”
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
این که میگویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
یاد باد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم
دوستان در پرده میگویم سخن
گفته خواهد شد به دستان نیز هم
چون سر آمد دولت شبهای وصل
بگذرد ایام هجران نیز هم
بوسه در خواب زدم تا ببرم عمق خیال
مثل عاشق تو بمان تا که بگیرد پر و بال
قلب آرام بزن سینه تپش دارد اگر
بغض چون کاشته در باغ دلم از تو نهال
چه کسی مثل خیالت شب و روزم ببرد
تو بگو ای دل عاشق که رسیدم به کما
واژه ها اینهمه آغوش بخواهد بنویس
یک بغل بوسه بزن شعر تو را نیست محال
زندگی رقص کند دلبر افسون گر من
فرصتی باشد اگر از تو مرا سال به سال
خنده از روی لبانت نرود ساحر من
از لبت بار دگر مست شدم گشته حلال
گرچه با چشم خودت آتش جانم شده ایی
پشت این پنجره دیدم که شدی ماه هلال
شعرا قصه ی درد نامه ی من گوش کنید
جسد غمزده ام را به میان شعرا خاک کنید
نه به این که شعرا فکر کنند شاعره ام
درد دلهای مرا با جسدم خاک کنید
بعد مرگم بدهید شعر مرا چاپ کنند
بر سر تربت من ناله و شیون نکنید
دل این شاعره ی مرده لطیف است ولی
به قصوری مدارای عذابش نکنید
اگر آن دشمن دیرین من اینجا امد
حرمتم را بکنید طعنه ی بیجا نزنید
صرف خوشحالی روحم دل او شاد کنید
ذکر ختمم به رباعی و غزل ساز کنید
بر سر سنگ مزارم چمنی سبز کنید
یاد این شاعر دل سوخته بسیار کنید
دیدی آخر به لبت عشق من ابراز نشد؟
مُردم و زنده شدم دلبری آغاز نشد
دیدی آخر شده ام سنگ صبور دل و جان
عمرم آخر شده و سوزه بر آن ساز نشد
بس نشستم به در کوچه ی غم پیر شدم
چه نشستی که شب و قصه ام آغاز شد
به چنین دام بلا نیست کسی همچو منی
وای بر من که نسیم سحرم باز نشد
میروم تا که شوم گم به هیاهوی زمان
منتظر ماندم و گُل بر لب طنّاز نشد
میریزد از این غم عرق شرم ز رویم
دیگر چه بگویم که شکستهست سبویم
ای کاش که بر آتش جان خاک بریزند!
با گریه نشد از غم او دست بشویم
حرفی نزد از ماندن و بستم چمدان را
انگار خبر داشت که دلبسته اویم
بگذر تو هم از قصه عشقی که گذشتهست
مگذار که از آنچه گذشتهست بگویم!
بعد از تو مرا هر نفسی آه کشندهست
مرگ است که آغوش گشودهست به سویم
نه حرفی برای گفتن …
نه امیدی برای ماندن …
نه پایی برای رفتن …
نه تمایلی برای دوباره ساختن …
تو از اول هم هیچ نداشتی !
آرش ( گروه لاله های سرخ )
لینک
m͎a͎h͎y͎a͎
تولدتون مبارک
بهترینها رو براتون آرزو میکنم