باز کن پنجـــــــــره ها را که نسیم
روی بالش پــــــری از قاصدکی
خسته از راهـــــــی سخت
پشت در منتظـــر است
تا بگوید کـه چـه سان
دل من بیتاب است
چه کسی خواهد خواند
شعر چشمان تو را
که به هر یک مژه بر هم زدنی
غزلی نو به سراپرده ی دل می سازد
بهتر از من
چه کسی خواهد خواند ؟؟؟
فقــــــــــط بـراے تـو
“ساڪتــــــــــم”
نہ اینڪہ فرامـوشتــــــــــ ڪرده باشـــــم
صبـــــر ڪردم ببینــــــم تـو هـــــم
دلتنگــــــــــم مے شـوے
در ببندید و بگویید که من
جز از او همه کَس بگسستم
کَس اگر گفت چرا؟ باکم نیست
فاش گویید که عاشق هستم..!