| | محمد امین |
| | ۱۱۸ پست |
| | ۳۴ دنبال‌کننده |
| | ۴۳,۴۶۹ امتیاز |
| | مرد |
| | آروم و عادی |
تصاویر اخیر
یارو گاوداری داشته، مامور بهداشت میاد میگه به گاوات غذا چی میدی؟ یارو میگه ؛پشکل! یارو کلی جریمش میکنه. سال بعد میاد میگه چی میدی به گاوات؟ میگه جوجه کباب، چلوکباب، پیتزا! یارو دوباره کلی جریمش میکنه. سال بعد بازم میاد میگه چی میدی به گاوات؟ این دفعه یارو میگه والا اول صبح نفری هزار تومن بهشون میدم برن هر چی دوست دارن بگیرن بخورن
دلار میره بالا , شیر گرون میشه!
گاو از خودمون
علف ازخودمون
حمل و نقلش از خودمون
آخه دردت چیه؟ تو که نمیگفتی من! میگفتی مـــــــــــــــا
گاو از خودمون
علف ازخودمون
حمل و نقلش از خودمون
آخه دردت چیه؟ تو که نمیگفتی من! میگفتی مـــــــــــــــا
خوشبختانه،
درمیان آب‌های طغیانی این زندگی،
چند جزیره کوچک هست، که بتوان
بدان پناه برد :
کتاب های زیبا،
شاعران،
موسیقی ...
رومن رولان
درمیان آب‌های طغیانی این زندگی،
چند جزیره کوچک هست، که بتوان
بدان پناه برد :
کتاب های زیبا،
شاعران،
موسیقی ...
رومن رولان
به کسانی که لا به لای مشغله شان
وقتی برایت پیدا می کنند
احترام بگذار ،
اما عاشق کسانی باش که
وقتی به آنها نیاز داری
تمام مشغله شان را فراموش می کنند
تا تو را به آرامش برسانند
وقتی برایت پیدا می کنند
احترام بگذار ،
اما عاشق کسانی باش که
وقتی به آنها نیاز داری
تمام مشغله شان را فراموش می کنند
تا تو را به آرامش برسانند
به گرگ گفتن این گوسفندهایی که می‌دری، متعلق به یتیم‌ها و بیوه‌ها و پیرزن‌هاست. این مال خوردن ندارد
گفت: زود حرفتو بزن، گَله رفت
گفت: زود حرفتو بزن، گَله رفت
این دلاویزترین حرف جهان را
همه وقت،
نه به یک بار و به ده بار،
که صد بار بگو!
« دوستم داری » ؟ را
از من بسیار بپرس،
«دوستت دارم » را
با من بسیار بگو...
#فریدون_مشیری
همه وقت،
نه به یک بار و به ده بار،
که صد بار بگو!
« دوستم داری » ؟ را
از من بسیار بپرس،
«دوستت دارم » را
با من بسیار بگو...
#فریدون_مشیری
اگر می شد "توان فراموش کردن"
را از انسان گرفت،
او ديگر هيچ ستمی را تحمل نمی کرد؛
هيچ کس به اندازه ی کسی
که فراموشی را نپذيرد،
تنها نيست...
#مانس_اشپربر
را از انسان گرفت،
او ديگر هيچ ستمی را تحمل نمی کرد؛
هيچ کس به اندازه ی کسی
که فراموشی را نپذيرد،
تنها نيست...
#مانس_اشپربر
می خواهم بدانم دیگران که دچار تو میشوند؛
تا کجای شعر پیش میروند... ؟!
تا کجای عشق؟
تا کجای جاده ای
که من
در انتهای آن ایستاده ام....!
#افشين_يداللهى
تا کجای شعر پیش میروند... ؟!
تا کجای عشق؟
تا کجای جاده ای
که من
در انتهای آن ایستاده ام....!
#افشين_يداللهى
خرّم آن روز
که نامِ تو بیفتد
تهِ فنجانِ سیاهِ قهوه
و زنِ فالفروش
در هیاهوی اتاقِ تقدیر
با نگاهی
پُر از آرامش و امید
بگوید :
"غمِ ایّام سر آمد
مژده بادَت
که مسیحانفسی می‌آید..."
#آزاده_رمضانی
که نامِ تو بیفتد
تهِ فنجانِ سیاهِ قهوه
و زنِ فالفروش
در هیاهوی اتاقِ تقدیر
با نگاهی
پُر از آرامش و امید
بگوید :
"غمِ ایّام سر آمد
مژده بادَت
که مسیحانفسی می‌آید..."
#آزاده_رمضانی
مدال و افتخارات
