√√امشب تلخم انگار کرونایی در وجودم ریشع انداخته است
انگار امیدی نیست
نه به ان که زنده ام را می خواست
نه به ان ک مُرده ام
این وسط نه پای فرار
نه دوره ی گرم نامه های تاریخ گذشته
میترسم #میترسم_این_کلمات_نتواند_گلیمش_را_از_اب_بکشد
حالا دیگر
چندین تار سپید
روی شقیقیه ی من
هر گز برای ما نتواند
براورده کند قلم زبانم
ارزوی بزرگی را
aberebarooni
حرفی نگفته....
خوابی تعبیر شده ...
خاکستر مهر ورزان را بسپارید ب خاطر .