مثل یک صندلی بی‌ رمق،

در خانه‌ای متروک،

ته محله‌ای دور افتاده ام !

با هر صدای آشنا پشتِ پنجره ها،

روی آن پایه‌ای خم می‌‌شوم

که از نبودنت شکسته است...

" نیکی‌ فیروزکوهی"

بازنشر