آخِیش خدا جونم ...
شکرت یهویی ...
...
  • ساحره

    خوبی گلی جان؟

  • Silence

    نَ نارگلم ...
    امروز رفتم ، صبر کردم صبر کردم تا عصر شد ...
    دعوا کردم ُ زدم بیرون ...
    اعصابم خورد شد ولی حرص ِ این یِ هفتمُ خالی کردم ...
    ولی بعدش نَ چیزی گفتم نَ جواب دادم ...
    از ساعتای نزدیک 8 کِ رسیدم ، از یِ طرف میگم راحت شدم حرفامُ زدم ...
    از یِ طرفِ دیگِ هم فقط اشکام میاد ، نمیدونم چمِ ولی میدونم کِ یِ بغضی توی گلوم دارِ خفم میکنِ ...

  • Silence

    چرا عزیزم
    برای اولین بار ، اینجوری برخورد کردم اینقدر جدی کِ خودم نمیدونستم خودمم یا کسی دیگِ ...
    خوب نیستم نارگلم ، وقتی رسیدم خونِ ، سرمُ گذاشتم رو سینِ بابا ُ جوری گریه کردم کِ بِ بابا گفتم ، فقط هیچی نگو باباجون ...
    بعدش شام خوردیم ُ اومدم توو اتاقم ُ باز همونم ...

  • ساحره

    محل کارت به مشکل خوردی؟

  • Silence

    محل کارت به مشکل خوردی؟
    توی محلِ کار رفتم دعوا ، چشام کِ کور شدِ بود ، گوشام هم کر ، حرفموُ میزدم ، انگار از هیچی ترس نداشتم ُ یِ آدمِ دیگِ شُدِ بودم ...
    بعدشم هر چی زنگ زدن ، جواب ندادم اصلا ...

  • ساحره

    عزیزم کلا بیخیال اون کار شو ..

  • Silence

    برم صورتمُ بشورم کِ مامان اومد ُ دید ، باید سوال جواب بدم بهش جانم ...
    نارگلم ، مرسی کِ هستی جانم ...

  • ساحره

    آروم باش عزیزم ..

  • Silence

    خوبم جانم ...
    امروز بهترم ...

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.