بی نقطه شعر بخوانید😍😍

در سَرَم آوای دل ، در دل ولی سودای سَر
درد گاهی درد دل گردد و گاهی درد سر
 
دل گرو دادم دمادم در رَهِ آلودگی
کرده ام عمری سَرَم را همره آوارگی
 
حال در راهِ دلارامم همی دل داده ام
سَر حلال سرور آهو مرامم کرده ام
 
دورهٔ سرمایِ دوریِ گُلم سَر می رسد
موسم وصلِ دل و گرمای همسر می رسد
 
می رسد حوّای حوری مسلکِ الماس رو
گردم آدم در گِلِ هر گامِ در احساس او
 
می رسد اُسطوره مِهر و مرام و سادگی
سَروَر و سالار و صَدرِ وادیِ دلدادگی
 
اسم او هر دم دوای دردِ حسّ و حال ما
رسم او همواره گردد هادی اعمال ما
 
می رسد طاووس والا گوهر طوطی کلام
می دهد کوی و محل ، کوه و کمر، او را سلام
 
طول راه لاله ام را رَعد آسا می دوم
مرگ هم  گر سر رسد وَالله او را می دَرَم
 
دور ، دورِ می گساری گردد و آسودگی
سَر رِسد هول و هراس و دورهٔ آلودگی
 
می رسد گاهِ عروسی ، گاهِ دامادی و سور
هِلهِله ، هورا ، دُهُل ، گردد حسود همواره کور
 
حکم اگر دل گردد و ، حاکم اگر دلدار ما
حالِ ما همواره  گردد همدم و همکار ما
 
سروده بابک حادثه

بازنشر