#دلنوشتۀ_رمضانی
سحر دوازدهم... کویری بودم تشنه....
که بارش باران نگاه تو، سیرابم کرد....
❄️ جنس نگاه تو، از جنس سحرهای رمضان است ... #یوسف
❄️یقین دارم..؛بی تو ماندن...خفگی و
بی تو رسیدن...وبی تو نفس کشیدن... محال است...من همچنان بدون تو،حیرانم
تا آمدن تو... فقط یک #قدم راه مانده است...من...باید... #قدم...بردارم....
تا....تو...را.... #پیدا....کنم....
❣درد نداشتنت...باکدام نسخه...درمان میشود...«راکد و بیخیال....نبودن» #علی_امیرعسجدی_گفتگوی_یاران_همدل