‌ ‌
سحر دوازدهم... کویری بودم تشنه....
که بارش باران نگاه تو، سیرابم کرد....
❄️ جنس نگاه تو، از جنس سحرهای رمضان است ...
❄️یقین دارم..؛بی تو ماندن...خفگی و
بی تو رسیدن...وبی تو نفس کشیدن... محال است...من همچنان بدون تو،حیرانم
تا آمدن تو... فقط یک راه مانده است...من...باید... ...بردارم....
تا....تو...را.... ....کنم....
❣درد نداشتنت...باکدام نسخه...درمان میشود...«راکد و بیخیال....نبودن»

پسند

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.