گفتم:چون دیگه کلمات نمیتونن حال دلمو توصیف کنند...
کسی را نگه دار که بداند ده ثانیه مانده به انفجار؛ کدام سیم را قطع کند که قصه نمیرد و از دست نرود...
کسی را انتخاب کن که اسلحهاش قبل از شلیک قفل میکند و خنجرش از شدت بی تجربگی بریدن بلد نباشد!
از همانهایی که ذوقِ چای عصرِ کنارِ پنجره را داشته باشد. حتی حوصلهی بیحوصلگیهایت و دلشورههای وقت و بیوقتت را.
آدم باید تا وقتی که جانی مانده برای عزیزم گفتن و جانم شنیدن، کسی را پیدا کند که بلد باشد کجا و چه وقت دوستت دارم گفتناش بغل هم داشته باشد...
که زندگی با دوستت دارم های بغل دار بیشتر میچسبد...
Malih
چه متن خوبی بود...
☪ تقویم بی بهار☪
واقعیت همینه زندگی همین