کوفت بخوره! همین که بی اجازه من اومده پیش شما، عکس و مشخصاتشو طوری می فرستم برای عزرائیل که حسرت شیطان رجیم رو بخوره بجای کباب!! باربکیوش میکنم!!!...
پیش ِ من کِ نیومدِ ...
جیرئیلِت ، سمتِ سایلنس نمیاد ...
چِ با اِجازِ ، چِ بی اجازِ ...
عزرائیل رو بِ زحمت ننداز زئوس ، اون بِ وقتِش خودِش کبابیش میکنِ ...
باربیکیو بشِ دوست داریااا زئوس ...
خودت نگفتی اومد دید کارش نیست؟!!
میدونی نتیجه دعا و نیایش چند هزار سالش رو به فاک داد بیشعور؟!!
باربکیو کمترین مجازاته و گرنه باید قبلش شقه اش می کردم!!...
تا دمِ در اومد ، بیشتر کِ نیومد ، برگشت زود ...
بی ادب بودِ دیگِ ، شاید راضی نبودِ از زئوس ...
دیر نشدِ ، وقتی اومد ، بزن سرشو از تنِش جدا کن ...
خوبیش اینجاس که خدای خدای خدایانم خودمم و پس:
فتبارک الله احسن الخالقین!!...
دِ نشد ...
خدای خدای خدایان رو من یادآوری کردم برات ...
پس یِ پلِ بالاتر از توئه زئوس ...
چه کنم که خودم به خودم یه قلب مهربون اعطا کردم!!
اما نباید بی مجازات هم بمونه گستاخیش!!
امر میکنیم به مدت یه قرن محوطه عرش و ملکوت اعلی رو جارو و راه پله ها رو تی بکشه!!...
نمیری الهی زئوس ...
قلبِت سختیشو دارِ اما آدمِ آروم ُ مهربونی هستی از درون ...
آره خب ، بلاخرِ بت میگن خدای خدایان ، باید ی ِ جنمی از خودِت نشون بدی ...
پس حواسِت بهش باشِ ، هر چی باشِ جبرئیلِ خودتِ دیگِ ...
اوغات فراقت رو باید یه جوری پر کرد دیگه!!
کارِ خوبی کردی ...
ولی خوبِ این جبرئیل ُ میکائیل ُ اسرافیل ُ عزرائیلُ هاروت ُ ماروت ُ بقیشون ، هستن حالا ، حوصلت سر نمیرِ ...
هیچ کسی نمی تونه!
البته غیر از مقام معظم رهبری!! خخخ
از اون بالا هوای پائین رو هم داریااا ...
تو کِ خودت زئوسی ، خدای خدای خدایان ...
بِت گفتم ، چندتایی بالاتر هستن خب ...
اینارو بی خی خی ، تو نکشی حلِ ...
طعنه به ساندیس خورا بید ارشمیدوس!
البته منظورم از بید، بود بید؛ بید نبید!!
ارشمیدوس رو هم میشناختی پس ...
آرِ باآو ، میدونم ...
اصلا دستور ِ زبانِ بیدم بیودی بید ، بیدیم ، بیودین ، بیودند ...
از سَرای زئوس منتشر شد ...
میشناختم؟! کفشامو واکس میزد!!...
از کجا فهمیدی؟!!
خیلی باهوشی هاااا....
اَ شماها با کفش راه میرین یعنی ...
ما پا پرهنِ میریم همیشِ ...
خودِت گفتی دیگِ ...
از خدا پنهون نیست ، از تو هم نباشِ ...
نَ زیاد ، تو باهوش تری زئوس ...
فقط وقتی که میریم سرویس!!پ
از من پنهون نبوده و نیست و نباشه!!...
همین که هوشت به سمت من میل میکنه نشون میده خود هوش مصنوعی هستی!!
سی پی یو تو بنداز بالاتر!!...
آها ...
نَ ما همونم برهنِ میریم ...
آرِ باو ، میدونم ، آما اولِش رو خودم گفتم بِت ...
هوش ِمصنوعی توو حیطِ ی زئوسِ ، راستش واسِ ما بی هوش کار میکنِ ...
آها ، از اون لحاظ ، اونو کِ جبرئیلِ تو باعث شد اومد درِ خونِ ...
باوشِ فقط چند هسته ای باشِ ...
سایلنسِ دیگِ ...
شیخ پاکدامن
ححححححح
Silence
شیخخخ ...
شیخ پاکدامن
خخ
Silence
تخماتو جای دیگه میزای و قدقداتو برای ما میاری شیخ؟!!
برای سایلنش خخ و برای من حححححح؟!!!! خخخ
زئوس ...
Silence
والا...
منظور ِ شیخ همون خخ بودِ کِ چون اسمِت خدای خدایان هست ، شدِ حح ...
Silence
آهاان...
اما ماله کش خوبی هستی! یادم باشه برای دین تازه جبرئیل رو بفرستم برات!!...
خطِ دوم ، قسمتِ اولِ جملتو کار ندارم ...
چون خوش ندارم ، در موردِ این چیزا حرفی بزنم ُ خوشم نمیاد ...
در موردِ قسمت ِ دوم ، جبرئیل ، اومد ، دید کارِش نیست ، گفت میرم پیشِ خودش ، منم گفتم بِ سلامت ...
Silence
آورین؛ آورین!
خوب کاری کردی که حالشو گرفتی!!
چون من نفرستاده بودمش!!!...
استغفرالله ...
منو نخندون عزیز ...
باوشِ ...
ولی سایلنس ، همه ی جبرئیلارو فرستادِ رفتن ...
جبرئیلِ زئوس هم ، دیگِ میدونِ کِ اومدنِش بی فایدست ...
Silence
عخیییی..
جبرئیلم دلش کباب میخواااد...
ببرِش جایی با خودت یا بفرستش جایی کِ دلش دیگِ کباب نخواد ...
Silence
کوفت بخوره! همین که بی اجازه من اومده پیش شما، عکس و مشخصاتشو طوری می فرستم برای عزرائیل که حسرت شیطان رجیم رو بخوره بجای کباب!! باربکیوش میکنم!!!...
پیش ِ من کِ نیومدِ ...
جیرئیلِت ، سمتِ سایلنس نمیاد ...
چِ با اِجازِ ، چِ بی اجازِ ...
عزرائیل رو بِ زحمت ننداز زئوس ، اون بِ وقتِش خودِش کبابیش میکنِ ...
باربیکیو بشِ دوست داریااا زئوس ...
Silence
خودت نگفتی اومد دید کارش نیست؟!!
میدونی نتیجه دعا و نیایش چند هزار سالش رو به فاک داد بیشعور؟!!
باربکیو کمترین مجازاته و گرنه باید قبلش شقه اش می کردم!!...
تا دمِ در اومد ، بیشتر کِ نیومد ، برگشت زود ...
بی ادب بودِ دیگِ ، شاید راضی نبودِ از زئوس ...
دیر نشدِ ، وقتی اومد ، بزن سرشو از تنِش جدا کن ...
Silence
تا دم در اومد؟!! به ذهنشم نباید خطور میکرد تا من کن فیکون نکرده بودم!!...
تبخیرش میکنم!!....
سختِش نکن ، اشتب کردِ دیگِ ...
اون فهمیدِ بودِ کِ بِ ذهنِ زئوس خطور کردِ کِ میخوای بگی برو پیشِ سایلنس ...
واس خاطرِ اون اومد ُ رفت ...
تبخیرش نکن ، تسخیرِش کنی ، حلِ ...
Silence
باشه!
ادمای معمولی هم نباید توی عصبانیت تصمیم بگیرن؛ چه برسه به خدای خدایان!!...
آروم که بگیرم تکلیف اشو روشن میکنم!!...
با معمولیاشون کار ندارِ سایلنس ...
اما آروم باش کِ حداقل خدای ِ خدای خدایان ، بگِ زئوس هم خدای خدایانِ خوبیِ ...
آ باریکلا ...
باوشِ ، اما حواسِت بِ تکلیفی کِ بِش میدی ، باشِ ...
Silence
خوبیش اینجاس که خدای خدای خدایانم خودمم و پس:
فتبارک الله احسن الخالقین!!...
دِ نشد ...
خدای خدای خدایان رو من یادآوری کردم برات ...
پس یِ پلِ بالاتر از توئه زئوس ...
Silence
از زئوس بالاتر نداریم!!
یادآوریت بیهوده و ناشی از ناآگاهیت بوده!!...
نَ نبود ، اگِ بود ، تو حرفت بِ زبون نمیاوردیش ...
سایلنس کلا ناآگاهی زیاد دارِ ، کلا همش ناآگاهی ِ ...
داریم ، زئوس ذره ای از خدای خدای خدایان ِ ...
بِ جبرئیلِت برس زئوس ، معلومِ آروم شدی دیگِ ...
آ باریکلا ...
Silence
داشتم اروم میشدم؛ ولی با این جسارت هات، باید جبرئیل رو باربکیو کنم!!...
اختیار داری ، قصدِ جسارت نبود ، کوچیک حرفی بود از طرفِ سایلنس بِ خدای خدای خدایان ُ جبرئیلِش ...
حلِ آقا ، نوووش جون ...
Silence
کن فیکون شد!!...
نمیشِ ...
آروم تر از این حرفایی زئوس ...
همون تسخیرِش کن ، مجازاتِش تموم شِ ، آفرین ...
Silence
چه کنم که خودم به خودم یه قلب مهربون اعطا کردم!!
اما نباید بی مجازات هم بمونه گستاخیش!!
امر میکنیم به مدت یه قرن محوطه عرش و ملکوت اعلی رو جارو و راه پله ها رو تی بکشه!!...
نمیری الهی زئوس ...
قلبِت سختیشو دارِ اما آدمِ آروم ُ مهربونی هستی از درون ...
آره خب ، بلاخرِ بت میگن خدای خدایان ، باید ی ِ جنمی از خودِت نشون بدی ...
پس حواسِت بهش باشِ ، هر چی باشِ جبرئیلِ خودتِ دیگِ ...
Silence
باشه؛ بهش میگم!!...
بِ کی میگی ...
نباید بگی کِ ...
حواسِت رفتاآ زئوس ...
...
Silence
باشه؛ بهش نمیگم خواب گزار اعظم ما!!
یا خودِ خداااا ...
خواب گزار ِ اعظم را از کجا آوردی زئوس ...
Silence
از سلطان و شبان!!...
داستانِش میگن خوشگلِ ...
چِ چیزایی دارین واسِ خودتون ...
Silence
مگه ندیدی سریال اشو؟!
گهگاهی ، اما نَ کامل ...
خووب از اون بالا واسِ خودت سریال هم نگاه میکردیااا ...
Silence
اوغات فراقت رو باید یه جوری پر کرد دیگه!!
کارِ خوبی کردی ...
ولی خوبِ این جبرئیل ُ میکائیل ُ اسرافیل ُ عزرائیلُ هاروت ُ ماروت ُ بقیشون ، هستن حالا ، حوصلت سر نمیرِ ...
Silence
اره خب!
خودم حفظ اشون کنه!!...
از دستِ تو ...
خوشگل نوشتی این یِ تیکِ رو ...
Silence
خرابِش نکن خدائیت رو دیگِ ...
نکش بچِ خدا ...
منظور همون خدای خدایانِ ...
Silence
آ باریکلا ...
ولی بازم کِ میکشی ...
یِ کار نکن مقامِتو بگیرن ازت ...
Silence
هیچ کسی نمی تونه!
البته غیر از مقام معظم رهبری!! خخخ
از اون بالا هوای پائین رو هم داریااا ...
تو کِ خودت زئوسی ، خدای خدای خدایان ...
بِت گفتم ، چندتایی بالاتر هستن خب ...
اینارو بی خی خی ، تو نکشی حلِ ...
Silence
طعنه به ساندیس خورا بید ارشمیدوس!
البته منظورم از بید، بود بید؛ بید نبید!!
ارشمیدوس رو هم میشناختی پس ...
آرِ باآو ، میدونم ...
اصلا دستور ِ زبانِ بیدم بیودی بید ، بیدیم ، بیودین ، بیودند ...
از سَرای زئوس منتشر شد ...
Silence
میشناختم؟! کفشامو واکس میزد!!...
از کجا فهمیدی؟!!
خیلی باهوشی هاااا....
اَ شماها با کفش راه میرین یعنی ...
ما پا پرهنِ میریم همیشِ ...
خودِت گفتی دیگِ ...
از خدا پنهون نیست ، از تو هم نباشِ ...
نَ زیاد ، تو باهوش تری زئوس ...
Silence
فقط وقتی که میریم سرویس!!پ
از من پنهون نبوده و نیست و نباشه!!...
همین که هوشت به سمت من میل میکنه نشون میده خود هوش مصنوعی هستی!!
سی پی یو تو بنداز بالاتر!!...
آها ...
نَ ما همونم برهنِ میریم ...
آرِ باو ، میدونم ، آما اولِش رو خودم گفتم بِت ...
هوش ِمصنوعی توو حیطِ ی زئوسِ ، راستش واسِ ما بی هوش کار میکنِ ...
آها ، از اون لحاظ ، اونو کِ جبرئیلِ تو باعث شد اومد درِ خونِ ...
باوشِ فقط چند هسته ای باشِ ...
سایلنسِ دیگِ ...
Silence
باوشِ ...
کارِت زیادِ هااا ...
همش میری بِش میگی ...
Silence
اره والا
خیلی معلومه؟!!
آره ، باآو ...
با توجِ بِ سِمَتی کِ بِت دادن ، زیاد دَوندگی داری زئوس ...
Silence
می داانم!!
خسته نباشم انشاءخودم!!
نمیری الهی ...
دروغ نگم ، خندیدم ...
از اون خدا باحالاییآا ...
باوشِ ، نو خستِ زئوس ...
انشاءَئوس بِت بیشتر میاد ...
Silence
زئوسِ مهربون ...
Silence
گل بِ خودت زئوس ...
Silence
...
...