دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی صفحه 364
« راه شیطان »
تاريكتر از تاريك ، راه بدِ شيطان شد
پهناي دوصد مترش ، باريك چو قيطان شد
شيطان چه رهي دارد ،کج راهی و گمراهي
شيطان كه خودش گم شد،كي رهبر انسان شد
اين سلسله ي آدم ، گمراه زِ شيطانند
در سلسله ي آدم ، او سلسله جنبان شد
فرياد از آدمهـا ، رفتنـد به همراهـش
از سلسله آدمها ، شيطان چه فراوان شد
بـر آدم اول بود ، شيطان چه خطر آورد
از روز ازل شيطان ، غارتگر ايمـان شد
در باغ جنان آدم ، تا خورد فریب از او
از باغ بـرون آمد ، آواره ی دوران شد
در باغ جهان هـر جا ، شیطان قدمـی بنهاد
آن باغ جهنم شد ، کی باغ گلستان شد
در خانه و منزلهـا ، هـر جا كه بـشد رفتن
در خانه اگر نـا شد ، بـر سوي بيابان شد
اي واي خداوندا ، ما چاره نـمي داريم
چاره گري دنیا ، از آدم شي

پسند

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.