آن‌چه مرگ را حسرت‌بار می‌کند نیست‌شدن ِ آدم ِ زنده نیست، که نابود شدن فرصت ِ زند‌‌گی‌ست . وقتی فرصت زند‌گی از دست برود دیگر زنده بودن معنائی ندارد. درست مثل صف جنازه‌هایی که به خاطر کثرت، معطل دفن‌اند و هنوز به طور رسمی مُرده به حساب نمی‌آیند . فرصت زند‌گی که از دست رفت آدم فقط مرده‌ی غیررسمی است. حتی اگر صد سال دیگر هم زنده بماند. و کیست که نداند فرصت زند‌‌گی یعنی فرصت عاشقی. فرصت عاشقی را که از دست دادی آن وقت است که دیگر حتّی برای مردن هم دیر است. وقتی که دیگر مرگ حسرت‌بار نیست. همین است که اگر هیچ‌وقت برای زند‌گی دیر نیست امّا گاهی حتیّ برای مُردن هم دیر است . گاهی حتیّ برای مُردن هم دیر است ...

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر