یاد آن عهد که دل در خم گیسوی تو بود
شب من مویِ تو و روزِ خوشم رویِ تو بود

همزبانی که غمی از دل من برمی داشت
در سراپردۀ دل، چشمِ سخنگویِ تو بود

تا تو رفتی ز نظر، دیدۀ من شد تاریک
صیقلِ دیدۀ من، آینۀ رویِ تو بود
/
( جناب صائب )
/



... !/

دل یوسف هوس حلقۀ زنجیر تو داشت
صائب آن روز که در سلسلۀ مویِ تو بود

پسند

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.