چقدر دنیا هیچ است
و برای هیچ چه ها که نکردیم !
حرفاش زیاد بود ،
وقتشم کم ،
خواست همشو یجا بگه ؛
یهو بغلش کرد ! 🖤
یه جا نوشته بود:
آدم گاهی آنقدر تنها میشود و با خودش حرف میزند؛ که تبدیل میشود به دو نفر !
میخوام یه بسته نسکافه بگیرم
یه لیوان آب جوش بزارم جلوش
نسکافه رو بریزم سطل اشغال ابجوش خالی بخورم
تا به نسکافه بفهمونم همیشه همه چی طبق برنامه پیش نمیره!
اگه کسی از اشتباهتون ساده میگذره
به این معنی نیست که اشتباهتون کوچیکه یا دلشو نشکسته دلیلش اینه که وجودِ شما واسه اون آدم خیلی مهم تر از غرور و دل شکستگی خودشه....
به این معنیه که دوستتون داره، براش مهمید و میخواد او زندگیش باشید، آدما رو به نقطه ای نرسونید که بیخیالِ وجودتون بشن، از علاقه ی آدما سو استفاده نکنید !
بگذار مرگ دست از سرمان برندارد؛
خورشید بر نعشمان خواهد تابید عزیزم!
و اگر
لبخندت را مرگ به گلولهای نشانه رفت،
از خاطر مَبَر که اُمید
با هیچ گلولهای نخواهد مُرد...
به حال هیچکس غبطه نمیخورم
وقتی باد را در سپیدار
به تماشا نشسته ام
پریشان تر از خزانیم
سامانی نیست
خشک چوبیم
که از باد زمانه
برگ شوق ریخته ایم !
هم میخوام تو پیله ی تنهایی خودم محبوس باشم
هم میخوام یکی بیاد گره های کلاف ذهنمو وا کنه
هم میخوام زندگیو زندگی کنم
هم میخوام دل بکنم و بیخیال این چرخه ی مزخرف بشم
میدونم چی میخوام ولی نمیدونم !
استادی بودم ؛ در کلاس مهر و وفا !
سازی زدم ؛ از نوای درد فراق !
نامه ای نوشتم ؛ از الهه همدم تنهایی هایم !
حیف که شاگرد دلم مردود شد در امتحان...
ماندم تا برنا کنم
سوختم تا بسازم
نواختم تا یاری کنم
نوشتم تا فراموش نکنم !
...
نفس های پی در پی
و امتداد تیک تاک های این ساعت سرد ...
و هم اکنون من به غم انگیزترین موسیقی دنیا
گوش فرا می دهم !