ᶳᵃʸᵐᵃᶰ
۲۴۵ پست
۴,۶۷۱ امتیاز
مرد، مجرد
دین اسلام
ايران
سربازی رفته ام
سیگار نميکشم

تصاویر اخیر

دائما یکسان نباشد حال دوران
غم مخور
سلام بر
اولین وطن و آخرین تبعیدگاه
بعد از مراسم عقد رفتیم برای شام..

طرز تفکرش
قراره بچه هات رو بزرگ کنه
نه قیافه و هیکلش
حواست باشه داری کیو انتخاب میکنی
مشاهده ۹۳ دیدگاه ارسالی ...
آدمی که حسابی باشه نه نیاز به اینستاگرام داره برای مطرح شدن
و نه به حاشیه
حتی میتونه در عین سادگیش صفحه afc رو تا مرز سه میلیون ببره
درخت هر چی پربارتر سرش پایین تر ، عشق راه خودشو پیدا میکنه

تو نگهبان زندانی که منم

بجای نگرانی منو صدا بزن
اجازه بده من مشکلاتت رو حل کنم و تو لبخند بزنی

امضا: خدا
غم و اندوهت رو بسپار به من
من زیر قولم نخواهم زد
استرس نداشته باش از این وضعیت ردت میکنم

امضا: خدا
آیا من نبودم که برداشتم از دوشت
باری که داشت میشکوند پشتت؟
بهم اعتماد کن

امضا:خدا
عادت دیرینه ات بوده که هر وقت تورو خوشحال کردم منو فراموش کردی
و روتو برگرداندی
و هر وقت توی سختی قرارت دادم از وجودِ من ناامید شدی

امضا: خدا
نشد؟ غصه نخور
به عظمت من ایمان داشته باش
اجابتت میکنم

امضا: خدا
اگه در اوج قدرتی
یا در بدبختی
یادت بمونه که هیچگاه در روی یه پاشنه نمیمونه
نه ای میخواهم که هر روز تصویرمان در صفحه مجازیمان به اشتراک بزاریم
و نه ای که هر شب چک کنیم خانواده فلانی چه خریده و چه نخریده که مبادا عقب بیوفتیم
عاشقانه ای هم نمیخواهم که ظاهر زندگیمان باعث حرص و دق بقیه شود اما باطن آن باعث حرص خوردن خودمان
ای که ظاهر آن ساده ، بدور از حرص بقیه اما با تمام استخوان هایمان آن را حس کنیم و سر تیتر خوشبختی زندگی باشیم نه
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم پریدیم
و ندایی که درون من میگوبد:
گر چه شب تاریک است
دل قوی دار
نزدیک است

لیلی گلستان میگه:
بچگیمو همیشه با تحقیر و زورگویی پدرمو گذروندم
یکی از دوستام به من کتابی داد و من چون اجازه بیرون رفتن از خونه بخاطر اخلاقیات پدرم نداشتم شروع کردم توی خونه همون کتاب رو به ترجمه کردن و از بس که استقبال شد اسم من شد سر تیتر روزنامه ها و یک شبه شدم
گذشت تا ازدواج کردم
و فهمیدم یچیزی اشتباست و جدا شدم از همسرم
و من موندم با سه تا بچه و تنهایی و بی پولی
یه گاراژ توی خونه ام بود و تصمیم گرفتم اونو تبدیل به کتابفروشی کنم
در کنار کتابفروشی با خودم گفتم من که خوندم و بلدم چرا طراحی انجام ندم؟؟
تصمیم گرفتم به طراحی و نقاشی تابلوهای مختلف و هر کی منو میدید میگفت با این اوضاع جنگ و موشک، شما میخواین تابلو بچسبونید به دیوار؟؟
میگفت کارمو شروع کردم و استقبال شد
از ارشاد با من تصمیم گرفتن و گفتن شما با چه مجوزی گالری راه انداختین یا ببندین یا پلمپ میشه.
من رفتم ارشاد، مسئول اونجا که منو دید گفت برو بیرون و با بیا تا بتونم منطقی باهاش حرف بزنم
گالری منو تعطیل کردن
اما تسلیم نشدم ادامه دادم رفتم جلو و سرمو بالا گرفتم و در سال ۹۳ جایزه شوالیه هنر و ادب گرفتم