هیچ
۱۷۸ پست
۳۷ دنبال‌کننده
۴۴,۷۲۵ امتیاز
مرد
آروم و عادی

تصاویر اخیر

چشم‌هایم را می‌بندم و همه‌ی جهان می‌میرد ؛ دلتنگ دلتنگی هایم میشوم و ردپای خاطره هایم را گم میکنم و فراموش میشود در پشت پنجره زمان
پلک‌هایم را می‌گشایم و همه چیز دوباره زاده می‌شود.
فکر می‌کنم که تو را در ذهن‌ام ساخته‌ام.
نه میشود دل بست به یک رویای شیرین و نه میشود دل کند از چشمان زیبای تو و نه دیگر ترانه ای را میشود بی بهانه نوشت به یاد تو و من چشمهایم را میبندم
خواب میبینم که در خواب افسونم کردی
و آواز ماه غمگین را خواندی، و مرا دیوانه‌وار بوسیدی. و من اشک میریزم به یاد رفتنی که هیچگاه از ان خبر نداشته ام
چشمهایم را میبندم و تمام چراغهای شهر را میشکنم و سیاهی را خلق میکنم تا تو را در سیاهی احساسم بجویم و تن خسته خود را بر سنگ فرشهای خیابان می کوبم عابران از روح طلسم شده ی تنهایی من چشمهایشان را میبندند وگذر میکنند ، و من همچنان به دنبال تو میگردم
چشمهایم را میبندم دلتنگ میشوم مثل تمام خاطرات به خاک نشسته ام که وقتی مرور میکنم همیشه چشمانم بارانیست مثل تمام شبهای که تا صبح برای تو بر روی صفحه کوچک گوشی خود نوشتم و نوشتم... هیچگاه نفهمیدم چگونه بیخبر رفتی و این مرا میرنجاند حال که دانستم، همیشه چشمانم بارانیست
چشمهایم را میبندم
تصور می‌کنم تو از راهی که گفتی، باز می‌گردی،
اما من پیر می‌شوم و نامت را فراموش می‌کنم.
ی اهنگ قدیمی تقدیم دوستان

لینک
مشاهده ۵ دیدگاه ارسالی ...
  • هیچ

    خوشحالم از توجهتون
    اهنگ های قدیمی هنری هستند الان دیگه تجاری شده
    ممنونم از لطفتون شبت ماه

  • NoName

    زنده باشین بزرگوار ، ممنون از شما ، شب به کام ...

ادما گذشتشون یادشون نمیره،فقط براشون کمرنگ تر میشه
هیچوقت نگید گذشته ها میگذره،فراموشش کن
تصویر گذشته هر آدمی جا خوش میکنه گوشه ی نگاهش
دردش خونه میکنه پشت لبخنداش
فقط چون کمرنگ تر میشه با هر اشاره ای به اون روزا بغضش نمیشکنه
شاید بتونه جلوی خودشو بگیره
تا بره یه گوشه زانوهاشو جمع کنه توی شکمش
بعد بلند بلند های های برایِ گذشتش گریه کنه...
و الا روزایی که باعث میشن ادما بزرگ بشن
باعث میشن روی تار تار مشکی موهاشون سفیدیِ برفی بشینه که حاصل طوفان و سرمای زندگیشون بوده
روزایی که اشکایی که باید برای ذوق و شوق اتفاقات خوب زندگیشون میریختن جاشون رو دادن به اشکایی که برای مقابله و جنگیدن با اتفاقای بد و تلخ بودن
یا روزایی که باعث شدن از فانتزیای سن و سال خودشون فاصله بگیرن و یادشون نره حتی توی بچگی هم بزرگ باشن
مگه میشه از یاد برن و فقط توی گذشته بمونن و تا ابد کش نیان؟
مگه میشه فراموش بشن؟
اینجور ادما هروقت خودشون رو جلوی اینه ببینن یاد روزایی که بهشون گذشته میفتن
یاد اینکه برق چشماشون کجا جا موند تو کدوم روز؟
لبخند از ته دلشون کجا ته کشید تو کدوم اتفاق؟
تار مشکی موهاشون رو کی برد با خودش و بجاش سفیدی پاچید روی تک تکشون؟
گذشته ی ادما هیچوقت پاک نمیشه از ذهن و روحشون
فقط کمرنگ تر میشه
کمتر آزار میده...
لینک
سلام بر مردان مرد
هماناکه بخاطر زندگی در دمامی بالای پنچاه درجه جانشان را کف دست گذاشته اند
تا من تو راحت زندگی کنیم
سلام بر گارکران شریف تمامی کارگران بخصوص شرکت نفت و پتر وشیمی
که در دمای بالای پنچاه درجه برای گشورشان سالهاست افتخار افرینی میکنتد
اما حق ندارند گلایه کنند
حق ندارند از ناموسشان از مخارج روز مره گلایه کنند
حتی اگر بخاطر حقوق نا چیزشان اعتراض کنند
انسان نما ها میروند و اب تانکر شان را خالی میکنند
مثل سربازان ابن زیاد
مثل کوفیان که اب راروی پسر پیامبر بستند
ما هم حق نداریم از انها دفاع کنیم بقول علم الهدی
ما که کافر هستیم
حقیتا این کافری ما شرف دارد بر مسلمانی شما
باری برادرم ما کافر هستم
تو
چه کنیم برایت جز دعا دعا میکنم روزگارت خوش باشد
روزی خدا انتقام تو را از این ظالم ها خواهد گرفت
ابتدایی ترین خواسته یک ملت اب برق است ان هم هدیه دادیم
به گشورهای که هشت سال به بهترین جوانهای ما رحم نکردند
ما شرمنده شما کارگران با غیرت هستیم
شما در قلب ما جا دارید .
حالا بر عکس شده شما جور ما را هم بر دوش دارید
نبود برق بقول عزیزی برادران قاچاقچی دارند رمز دیجتال میزنند
جان انسان ها برایشان ارزش ندارد
اخ تو گشور شیماییها نیازی به اگسیژن ندارند
بیمارستان برق نمی خواهند
این ملت نجیب چقدر باید عذاب نادان ام کاری یک عده ادم بی خدا را بگشند
خدایا تو شاهد باش چه میگذرد .....
  • هیچ

    هر کس شاهد ظلم باشد شریک ظالم هست
    دین ندارید ازاده باشید
    دیگه پست انتقادی نمیزارم تا ناراحت سرورها نباشید
    ما ملت ازاد بودیم خواهیم بود تا ابد
    این نیز بگذرد فقط انسانم ارزوست
    اینجا نه هر کجا باشه من حرف حق بی پروا میزنم
    اینجا شاید باید فقط دروغ گفت من اهل دروغ نیستم مبارک کسانی باشد
    که به دروغ زندگی میکنند برای یک انسان سکوت روا نیست من ساکت نخواهم نشست

دیدگاه غیرفعال شده است.
چقدر درک شدن دلنشین است ...
اینکه گاهی دوستی
همدمی
همراهی باشد که تو را بفهمد
و
بداند که تو همیشه همان عشقِ️ آرام و صبوری که گاهی بی حوصله می شود
داد و فریاد راه می اندازد
و همه را بهم میریزد.
اینکه کسی باشد که بفهمد بی حوصلگی هایت از دلتنگی ست
از سَرِ خستگی و به جایِ ناراحت شدن و اخم کردن
حرف هایت را به دل نگیرد
و با محبت آرامَت کند
خوب است کسی باشد که تو را بپذیرد
و
کنارت باشد
با همه یِ بدی ها و بی حوصلگی هایت
با تمامِ اعصاب خوردی ها و غُر زدن هایت...
و یادش نرود که تو همان خوبِ همیشگی هستی که فقط کمی خسته شده ...
دلت که گرفته باشد... دل می دهی به سکوت...
دلت که گرفته باشد فرقی نمی کند چند شنبه از کدام هفته و کدام ماه و کدام فصل است... فرقی نمی کند تنها باشی یا دور و برت را ازدحام آدم های آشنا و غریبه پر کرده باشند... فرقی نمی کند کسی دوستت داشته باشد یا نداشته باشد... دلت که گرفته باشد انگار هیچ چیز این دنیا حال و هوایت را عوض نمی کند... از آسمان پنهان نیست از تو هم پنهان نباشد که حتی پنجره ها هم حال و هوایم را عوض نمی کنند... حتی قدم زدن توی کوچه هایی که مردمانش حیاط خانه و کوچه شان را آب و جارو کرده باشند... حتی اگر باران ببارد... می دانی دلت که گرفته باشد تازه می فهمی چقدر تنهایی! چقدر غریبه ای... چقدر احساس غربت می کنی...دلت که گرفته باشد پناه می بری به سکوت... به گوشه آرام یک اتاق... به عکس های روی دیوار... چشم می دوزی به حرکت سریع ثانیه هایی که عمر تو را کم می کنند... دلت که گرفته باشد یکباره بلند می شوی و می زنی به کوچه های قدیمی خاطرات کودکی ات... چشم هایت را می بندی و می گذاری همه چیزهایی که نیست... همه آدم هایی که نیستند دوباره جان بگیرند... کاش آن حیاط قدیمی بود که وقت دلتنگی ها می نشستم روی پله ها و عزیز فرصت را غنیمت می شمرد تا خاطرات جوانی اش... خاطرات روزهای عاشقی اش را بگوید... اما دریغ که خاطرات گذشته هم گاهی حال و هوایم را عوض نمی کند... گاهی تلخی های زندگی شبیه سیلی کشدار و محکمی ست که باید تحملش کرد وای به روزی که این درد را حق خودت ندانی... اما نه! من مدت هاست که تقدیر تلخ روزهایم را باور کرده ام! زندگی مسالمت آمیز کنار رنج ها... زندگی مسالمت آمیز با درد... با بغض... با تنهایی... تمام این دلنوشته را ناله کردم... وقتی دلت می گیرد حواست نیست که مدام داری ناله می کنی! ادم ها حوصله ناله و گلایه را ندارند... ادم ها به اندازه خودشان درگیر و گرفتار و خسته اند... برای آدم ها فقط باید با گل و لبخند حرف زد وگرنه هیچ کس هیچ جای دنیا دلش برایت نمی تپد... من اما خسته ام... آنقدر خسته که می توانم تمام روز خیره به قاب عکس رو به رویم بنشینم... می توانم زیر لب ترانه ای را که دوست دارم زمزمه کنم... می توانم در تنهایی محض به آسمانی فکر کنم که سهم مرا از زندگی نداد... می توانم به دوستت دارم های ساده و از روی دلخوشی، لبخند بزنم و دور شوم...
این اهنگ حال روزگار منو داره
خوش باشید
لینک
ارایش غلیظ
همایون شجریان
تقدیم به شب بیداران
لینک
مشاهده ۵ دیدگاه ارسالی ...
شبتون ماه
‏یکی از نتایج ملاقات شمس با مولانا آن بود که فهمید تنها اصل ثابت جهان، بی‌ثباتی است.

فقط بی‌ثباتی است که ثبات دارد
و ما مدام در حال نقض این مهم‌ترین قانون جهان هستیم.
مدام می‌خواهیم قرار و ثبات را حفظ کنیم در حالی‌که
اصل جهان بر بی‌ثباتی و تغییر است!

داشتن یا بودن
اریک فروم
بعضی از آدما باعث میشن خنده هات کمی بلندتر،
لبخندت کمی روشن تر،وزندگیت کمی بهتر بشه،اونا
کسایین که ارزش نگهداشتن دارن..
خدا تمام شهدایمان را رحمت کند
من شاید تمام دنیا را بتونم داشته باشم از نظر مالی یا هر چیزی
اما بخدایی خدا یک انگشت احمد کاظمی نمیشوم نه من هیچکس
این مرد اینقدر ازاده بود انقدر معرفت داشت
بعد فتح خرمشهر که فرماندهی میکرد
تنها یک جمله گفت خدا خرمشهر را ازاد کرد
و تنها سرداری بود که تمام نیروها او را مرید میدانستند
رفت این روسیه پوتین حرامزاده دیدارش را رد کرد
دو روز هم علاف شد امد ایران
و در باره پوتین گفت که چه حرامزاده ای است
بعد یک ماه بشهادت رسید
ایران انگار شد پشت قباله روسیه
ملت شهید دادند استقلال خواستند و نتیجه شد
چین روسیه
بعنوان یک ایرانی فقط مبخوام شهدا را به جناح یا حکومت وصل نکنید
شهدا بابت میهن و ناموس ملت جانشان را فدا کردند
ببینید خانواده حاج همت باکری چکار میکنند
من فقط ادای احترام میگذارم چون ازاده هستند
جز شهدا تو این کشور بهیچ مسول و بزر گای نطام هیچ احترامی نمیگذارم
فقط راه شهدا اخر این مملکت درست خواهد کرد
این تازه بدوران رسیده ها ک هیچند
اب ندیده ابی شدند
اما روزی جواب روسیه را خواهیم داد به حق شهدا
اگه عمری داشتم خواهم گفت البته نه اینجا چون حقیتا اینجا جای این حرفها نیست
بجاش و در زمان مناسب که چه شهدایی بابت این پوتین بی شرف ندادیم
و عاقبت زخم خوردیم و متاسفانه هنوز حکومت ره رو روسیه چین است متاسفانه
شبتون ماه درد زیاده
به نام خدایی که اگر حکم کند همه محکومیم
حرفی برای گفتن نیست همین را بس که خدای عشق و مهر و ماه مرا لایق بندگی دانسته

دیر زمانی است که شیطان فـــــــریـــــاد میزند، آدم پیدا کنید می خواهم سجده کنم.

جز وصل تو دل به هرچه بستم توبه بی یاد تو هر جا که نشستم توبه در حضرت تو توبه شکستم صد بار زین توبه که صدبار شکستم توبه... ادعای عشق به خدا، از کسی که سجاده دلتنگ حضور اوست پذیرفتنی نیست، نماز نجوای عاشقانه با محبوب است...
آدمها به مرز هشدار که برسند ،
آدم دیگری می شوند !
آدم ها خسته که شدند ؛
بی صدا تر از همیشه می روند !
احساسشان را بر می دارند و پاورچین پاورچین ، دور می شوند !
آدم ها هر چقدر هم که صبور باشند ؛
یک روز صبرشان لبریز می شود ، کم می آورند ،
همه چیز را به حالِ خود می گذارند و می روند ...
همان هایی که تا دیروز ،
دیوانه وار برایِ ماندن می جنگیدند ،
همان هایی که سرشان برایِ مهربانی و هم صحبتی درد می کرد ؛
سکوت می کنند ،
بی تفاوت می شوند ،
و جوری می روند ؛
که هیچ پلی برایِ بازگشتشان ، نمانده باشد ...
آدم ها به مرز هشدار که رسیدند ؛
آدمِ دیگری می شوند !
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
شبتون ماه

چاه‌های نفت زیر پایم،
هیزم نانم به پشت،
چشم به کدامین افق بدوزم
در کشوری که سر هر کوچه اش
صندوقی برای یاری به من است...
اما من در فقر می سوزم...!!!
حیف که آدمی ...
تنها وقتی آن چین و چروک‌های ترسناک...
سرزمین نازک پوستش را تسخیر می‌کند ...
و وقتی شتر مرگ به خانه‌اش نزدیک می‌شود ...
تازه می‌فهمد که باید ببیند...
باید بیشتر ببیند...
بیشتر نفس بکشد...
بیشتر راه برود...
بیشتر زندگی کند...
بیشتر عشق بورزد ...
و شاید این تقدیر آدمی است که دیر بفهمد...
آن‌هم خیلی دیر ..
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...