ماه وستاره

به ماه ستاره خوش امدین بیشتر

ماه وستاره
خانواده
۴۷۴ پست
۲۵ مشترک
۱۱ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۱۱۷
مبنای تعداد هوادار رتبه ۱۴۹
مبنای تعداد ارسال رتبه ۶۸

گروه امروز فاقد فعالیت بوده است.

کاربر فعال ماه مشخص نمی‌باشد.


Mitra

خواهری دارم من که دلش به اندازه ی پر های صداقت آبی ست
خواهری دارم من که نگاهش مواج و پر از دریا هاست
دلش از جنس صدف های قشنگ و همه مروارید
خواهری دارم من که پری رخساریست، که ندارد مانند
خواهری دارم من که به مهربانی ابرهای خداست
خواهری دارم من که گلی هست و جداست از همه گل های دگر
خواهری دارم من که از همه بهتر است




کاش اول هر رابطه‌ای یه پیغام میومد که:
شما به این آدم نخواهید رسید!
آیا مایل به ادامه رابطه هستید؟
یکی از راز های جهان هستی اینه که:
‏شما هرچقدر یک نفر رو بیشتر دوست داشته باشی و به مرور زمان حست بیشتر بشه طرف ازت دور و دور و دورتر میشه...
دلت آبی تر از دریا عزیزم
به کامت گردش دنیا عزیزم
الهی همیشه چون گل بخندى
بهارانت خوش و زیبا عزیزم

سال نو مبارک رفیق…
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
یه جا نوشته بود:
«‏ آدم متعلق به جايى كه بدنیا اومده
و بزرگ شده‌، نيست؛ آدم حتی متعلق به جايى كه خوشحال و یا غمگين بوده‌ هم نيست؛ آدم متعلق به اونجاییه كه دلش می‌خواد باشه، ولى نیست.. »
و چقدر من اینو با تموم وجودم
حس کردم...
اگه امسال آدمایی که اذیتت میکردن رو از زندگیت حذف کردی"تو بُردی"
اگه یاد گرفتی بخاطر حرف بقیه زندگی‌ نکنی و ‌اونارو پشت سرت رها کنی"تو بُردی"
اگه یاد گرفتی فقط باید به خودت تکه کنی نه بقیه"تو بُردی"
تو بُردی چون یاد گرفتی زندگی اگه یه چیزای رو ازت بگیره؛ حتما یه چیزای بهتری رو بهت میبخشه!
چند سال پیش شادمهر تو یه مصاحبه گفت:من تو جوونی عاشق یکی شدم که وقتی رفت تا چهارسال درگیرش بودم و اذیت شدم، هیچوقت نمیشه فهمید که اگه اون دختر میموند شادمهر خوشبخت تر بود یا حالا که رفته.. ولی اطمینان دارم اگه میموند؛ ما اون همه آهنگ غمگین و احساسیِ پر خاطره از شادمهر نداشتیم.
یعنی میخوام بگم اثر بعضی رفتن ها روی موفقیت آدما، خیلی بیشتر از موندنشونه. غصه ی آدمای رفته رو نخور، که رفتنشون از تو آدمی رو میسازه که قرار نبود باش، که دنیا به دستِ آدمای رنج کشیده ساخته میشه؛ نه بی غم ترین ها...
وقتی بهت پیام میدم یعنی این که دلتنگتم
وقتی بهت پیام نمیدم معنیش اینه که منتظرتم که تو دلتنگم بشی.
انگار که سنگینی چیزی را احساس میکردم
تلو تلو میخوردم و در جستجوی او بودم، در آخر زانو هایم توان تحمل جسم سردم را نکرد و سقوط کردم میان تمام خرده هایی از جنس خودم،
اهمیت در من از دست رفته بود
قصد من همین بود، خودکشی با تکه های شکسته ی خود...
چيزي از فرق سرش به سرعت پايين آمد؛ از چشم هايش بيرون زد، گلويش را خراشيد و توي دلش فرو ريخت،
اين شكل طبيعي چيزي بود كه بعد ها فهميد غصه است...
یگر امیدی نداشتم، وعده ای نداشتم که به روح تاریکم برای ادامه به زیستن دهم، دلایل پوچم معنی سابق را ندارند و حالا او به سراغ من می آید و مرا در آغوش خود می گیرد. و حالا میتوانم فارغ از هرچیزی پرواز کنم، به سمت او. و سکوتی مهیا خواهد شد برای جسم سردم و روحم آرامش میگیرد.
و در آخر گوشه ای کز میکنم و در انتظار او میمانم تا بخشی از وجود من را به آسمان ها باز گرداند.
-مرگ.
من اینطوریم که اگه از دلتنگی هرشب گریه کنم و هرثانیه بهت فکر کنم و دلم بخوادت؛ نمیذارم چیزی بفهمی و اگه اتفاقی ببینمت با یه لبخند بی تفاوت از کنارت عبور میکنم
تویی که باعث شدی غمگین بشم لایق این نیستی که بدونی هنوز به دوست داشتنت ادامه میدم...
چرا یهو یجوری رفتار میکنید که آدم با خودش بگه من گوه خوردم واس تک تک ثانیه های با تو‌ بودنم وقت گذاشتم؟ چی میشه یهو عوض نشید؟
اون ب تو فکر نمیکنه اما تو ک الان اینو خوندی بهش فکر کردی، تلخه ولی قشنگه رفیق!
یجایی که دقیقا نمیدونم کجاست، یجایی بین خواب و بیداری، بین مرگ و زندگی، بین سفید و مشکی؛
دقیقا من دارم بین اینا زندگی میکنم...
بعد یه مدت طولانى كه بى تفاوتياشو ديدم تو یه لحظه واسه هميشه گذاشتمش كنار...
تو یه لحظه همه خاطراتمو دفن كردم
یه لحظه فقط یه لحظه كافى بود واسه شكستن قلبم
ديگه هر چند ساعت يبار عكساشو نگاه نكردم ديگه هرشب با ويساش نخابيدم ديگه منتظر حرف زدن باهاش نشدم منتظر پياماش نشدم
شدم يه آدم ديگه
ديگه حتى خودمم خودمو نميشناختم
ولى نميدونم چرا هنوزم نگرانش ميشم
اين نگرانى لعنتى چرا ولم نميكنه آخه؟