محمد
۲۷۸ پست
۴۳ دنبال‌کننده
۳,۵۹۷ امتیاز
مرد، متاهل
۱۳۵۸/۰۶/۰۹
زير ديپلم
کارگر
دین اسلام
ايران، اصفهان
زندگی با همسر و فرزند
سربازی رفته ام
سیگار نميکشم
گرایش سیاسی ندارم

تصاویر اخیر

میخوام جوری بخوابم که برا بیدار شدنم گریه کنین ....
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
دوست ندارم
در فصل دیگری عاشق شوم
" پاییز "حال وهوای دیگری دارد
پر از شعرهای عاشقانه است
حتی دلتنگی هایش شیرین تر است
با بوی زردترین برگ هایش
می شود زندگی کرد
عاشقی در " پاییز " شعری ست همیشه شنیدنی...
ﻫﺮ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺟﯿﺐﻫﺎﯾﺶ
ﺩﺭ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﻭ ﻻﯼ ﺩﮐﻤﻪﻫﺎﯼ ﯾﻮﻧﯿﻔﻮﺭﻣﺶ!
ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺟﻨﮓ ﻣﯽﺑﺮﺩ
ﺁﻣﺎﺭ ﮐﺸﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﻨﮓ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ!
ﻫﺮ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﺩﻭﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ
ﺳﺮﺑﺎﺯ
ﻭ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﯿﻨﻪﺍﺵ ﻣﯽﺗﭙﺪ.....!!
باید بروم
دلتنگ که شدی
گلدان کوچک پشت
پنجره را ببوس!
من
یک روز که خیلی دلتنگت بودم
دلم را همانجا
خاک کردم.....
عاقبت یک روز هم یک جای دنیا از کنار هم می گذریم.

وانمود میکنیم ندیده ایم. نشناخته ایم. نخواسته ایم. دور می شویم.

دو نهنگ غمگین، گم شده در اقیانوس غریبه ها...

سهم ما همین رد شدن است عزیزدلم...

همین نداشتن است...
به جایی رسیدم که دوای درد دل خودم و نمیدونم
خیلی گنگ و گیج دنبال یه بخشی از خودمم
همون بخشی که
یه جایی
میون همون خاطره های تلخ جاشون گذاشتم
من خودم و جا گذاشتم
لحظه ها مو جا گذاشتم
احساس مو جا گذاشتم
حافظه ام و جا گذاشتم
دلتنگی هام و جا گذاشتم

پس چع دلیلی هست برای ادامه دادن ...
چع اجباری هست به برگشتن میخوام همون جا
جا به مونم
برگشتن تفاوتی برای من لحظه ندیده
نداره ...
سر تیتر خبر ها که تو باشی
تمام خبر هارا گوش خواهم کرد
آنقدر زیبا بودی که میترسیدم
میترسیدم آنقدر نگاهت کنم که روزی کور شوم
چه شب هایی که با خاطراتت روز شد
و چه روز هایی که با اشک های من شب
چه عصر هایی که از تو گفتم و احمق خطاب شدم
دیگر حق ندارم دوستت داشته باشم
دلبرت کسی دیگر است و من ؟!!!
ای کاش میتوانستم دلم را در آورده و نشانت بدهم
تا بدانی و بدانی که چه بر سرم آمد...!!!
پیامک زد شبی لیلی به مجنون
که هر وقت آمدی از خانه بیرون

بیاور مدرک تحصیلی ات را
گواهی نامه ی پی اچ دی ات را

پدر باید ببیند دکترایت
زمانه بد شده جانم فدایت

دعا کن مدرکت جعلی نباشد
ز دانشگاه هاوایی نباشد

وگرنه وای بر احوالت ای مرد
که بابایم بگیرد حالت ای مرد

چو مجنون این پیامک خواند وارفت
به سوی دشت و صحرا کله پا رفت...!!!
اهل دردی که زبان دلِ من داند، نیست!
جان دادن آنقدرها هم سخت نیست..
فقط کافیست؛
کمی بیشتر نگاهم کنی
تا من عاشقانه جان بدهم..
تو بیا مست در آغوش من
و دل خوش دار
مستی ات با بغلت
هر دو گناهش با من....!!
شایدم یه روزی دلتنگ روزایی بشی که من خیلی دوسِت داشتم…
انگار آرامشمو يه جا گذاشتم كه هرچی فكر ميكنم يادم نمياد كجاست…!
آرام تر سکوت کن

صدای ثانیه های بی تو

بد جور آزارم می دهد ...
آرام بخش ها

حافظه ام را پاک کرده اند …

اما

دلم می گوید

من کسی را

بسیار دوست می داشتم …!