آنچه كه گفتم نپذيرفت، رفت
خاطره هايم همگي رُفت، رفت
گفت ندارم به تو حسي، برو
گفت، برو
گفت، برو
گفت، رفت
گفت اندوهت را به برگها بسپار
پاييز است مي ريزند
سپردم
بيخبر از آنكه درخت خانه ام
كاج بود...
باران بهانه بود
تا تو زير چتر من
تا انتهاي كوچه بيايي و
دوستي مثل گل بشكفد...
گاهی یک مرد
بهانه دلخوشی یک زن میشود و
یک زن بانی خوشبختی یک مرد
زندگي کوتاه است
کاش بهانه و بانی باشیم...
آرام جانم
امروز کـه کنارت بودم فهمیدم
با چشمان باز هم میتوان خواب دید...
قلب من
مي تواند تپيدن را فراموش كند
اما دوست داشتن تو را هرگز...
جنگ باشد
قحطی باشد
قهوه ام تلخ باشد
سرد باشد
چه اهمیتی دارد
تو باشی
همه چیز خوب است...
چقدر فرق است بين
دوستت دارم هایی که
در پيام ها گفته مي شوند
و دوستت دارم هایی
در چشم ها فرياد مي زنند...
گرمم کن
به قدر یک آغوش
هوای نبودنت عجیب سرد است...
لبخند تو خلاصه ی خوبی هاست
لختی بخند خنده گل زیباست...
خوش تر از دوران عشق
ایام نیست...
فقط یار من و
یار من و یار خودم باش...
تو مرا جان و جهانی
چه کنم جان و جهان را...
فرقی ندارد
چه ساعت از شبانه روز باشد
صدایت را که می شنوم
خورشید در دلم طلوع می کند...
هر روز بیش از پیش به این راز پی می برم
که تو دنیای من هستی...