farhad
۵۰۴ پست
۸۱ دنبال‌کننده
۱,۱۰۴ امتیاز
مرد
آروم و عادی
دکترا و بالاتر
ايران
سربازی رفته ام
سیگار ميکشم
گرایش سیاسی ندارم

تصاویر اخیر

موردی برای نمایش وجود ندارد.
بازنشر کرده است.
کسانی که با دست های بدون اسلحه به این جهان خاکی فرستاده شده اند ، خوشا به حالشان اگر بتوانند لااقل با دست های بدون اسلحه هم ترکش کنند .
تفنگ های خانم کارار و رویاهای سیمون ماشار/ برتولت برشت
بازنشر کرده است.
بگو مگو كه پيش می آيد مردها اتاق را ترك می كنند٬ مثل اينكه نمی خواهند حرفی بزنند و استدلال كنند. آنها اتاق را ترك می كنند تا شايد عدم حضورشان ما را نابود كند. گاهی اريل نه تنها از اتاق بلكه از خانه بيرون می رفت. او عمدا در خانه را به شدت می... كوبيد. دوست داشت ديوارها بلرزند. اريل هرگز بر نمی گشت چون به جا و به موقع برنمی گشت. منظورم اين است كه او زماني بازمی گشت خانه كه مراجعتش مفهوم پشيمانی و تاسف را نداشته باشد. ايا در زندگی واقعی چنين رفتار مملو از پشيمانی كه در كتابها و فيلمها می بينيم مشاهده می شود؟ ايا در زندگی حقيقی مردی وجود دارد كه از قطار پايين بپرد و با عجله از پله های منزلش بالا رود تا پيش زنش برگردد؟...!
سوار بر سورتمه آرتور شوپنهاور / ياسمينا رضا / حامد فولادوند
بازنشر کرده است.
اشتباه اول من این بود که به تو اعتماد کردم . اشتباه دوم من این بود که عاشقت شدم . اشتباه سوم من این بود که فکر می کردم با تو خوشبخت می شم . اشتباه بعدی من این بود که تو رو صد بار بخشیدم. اشتباه هزارم من این بود که هیچ وقت خودم رو از پنجره پرت نکردم بیرون . هنوز هم دارم اشتباه می کنم که با تو حرف می زنم
تهران در بعد از ظهر/ مصطفی مستور
بازنشر کرده است.
اشتباه اول من این بود که به تو اعتماد کردم . اشتباه دوم من این بود که عاشقت شدم . اشتباه سوم من این بود که فکر می کردم با تو خوشبخت می شم . اشتباه بعدی من این بود که تو رو صد بار بخشیدم. اشتباه هزارم من این بود که هیچ وقت خودم رو از پنجره پرت نکردم بیرون . هنوز هم دارم اشتباه می کنم که با تو حرف می زنم
تهران در بعد از ظهر/ مصطفی مستور
بازنشر کرده است.
کسی که فقط فکر حفظ جان باشد وجودش برای دیگران مایه ی خطر است .
زنگ ها برای که به صدا در می آیند ؟/ ارنست همینگوی / رحیم نامور
این ریاکاران و دروغگویان هستند که انسان را به حرف زدن ، مجبور می کنند . در برابر آنها اگر سکوت کنی ، بزدلی و اگر سخن بگویی ، هم طراز ایشانی .
آتش بدون دود :درخت مقدس / نادر ابراهیمی
در ذهن انسان ، احتمال وقوع يك معجزه هميشه وجود دارد : معجزه يي به وسيله ي علم ، به وسيله ي خدا ، به وسيله ي قديسان ، به وسيله ي انسان ، يا طبيعت . فرق نمي كند . انسان هنوز در انتظار معجزه است . انسان ممكن است تعريف معجزه را عوض كند اما از آن قطع اميد نمي كند .
تكثير تاسف برانگيز پدربزرگ/نادر ابراهیمی
انسان در مقابل بن بست به اندشه متوسل مي شود : بن بست – و تفكر براي خلاصي از بن بست . تمام اختراعات و غالب اكتشافات بشر از همين جا سرچشمه گرفته است . انسان نه مي خواهد و نه مي تواند بن بست را بپذيرد .
انسان ، جنايت و احتمال/ نادر ابراهیمی
حكومت خوبان ، خوبان را مردود نمي كند . خانه نشين شدن خوبان ، حمله ي قلبي حكومت است .
يك عاشقانه ي آرام/ نادر ابراهیمی
عاشق شدن حرفه ی بچه هاست ، عاشق ماندن هنر مردان و دلاوران .
آتش بدون دود : هرگز آرام نخواهی گرفت / نادر ابراهیمی
یا به میدان نیا یا تمام بیا ! جنگ کاهلانه همیشه به سود دشمن است . کج دار و مریز حرف مفت مفت است . بادیه یی که کجش داشته یی و نمی ریزد ، در واقع چیزی در آن نیست که بریزد . بادیه که لبالب شد ، یک ذره هم نمی توان کجش کرد . هیچ موجودی در جهان نفرت انگیزتر از عاشق نیم بند نیست .
آتش بدون دود : هر سرانجام ، سرآغازی ست / نادر ابراهیمی
نو به نو خدا و شیطان را صدا می کردم . برای من تفاوت نداشت که کدام یک خواهند آمد . آنچه می خواستم این بود که دیگر احساس تنهایی نکنم .
سرگشته راه حق / نیکوس کازانتزاکیس / منیر جزنی
وقتی زنی کشته می شود ، شوهر مظنون اول است . این نشان می دهد که دیگران چه قضاوتی درباره ازدواج دارند .
تنفس / جرج اورول / فرید رضوی / انتشارات کوشش
" خوب ، پس این طور . این باری تعالی مخصوص عزیز دردونه هاست ، نه آدم های محتاج . اگه صد نفر در حال مرگ باشن و فقط هفت تاشون ایمان داشته باشن ، اگه خدا یک قوطی غذا رو برای اون هفت نفر بفرسته ، در این صورت عادل نیست . "
" نه ، رفیق بخشدار ، خد...ا غذا رو برای همه شون می فرسته ، ولی فقط هفت نفر در بازکن دارن ، در حالی که بقیه نمی دونن اون اصلاً چی هست . "
پپونه بار دیگر خودداری اش را از کف داده بود و یقه ی پیراهنش از عرق خیس شده بود .
" پدر ، بیا داستان گویی را کنار بذاریم و به واقعیت نگاه کنیم . در کشور ما ، از هر صد و هفت نفر فقط هفت نفر گوشت می خورن ، چون به باری تعالی ایمان دارن و دربازکن هم دارن تا بتونن به غذا دست پیدا کنن . در حالی که در روسیه ، که هیچ کس به باری تعالی ایمان نداره ، همه در بازکن دارن . "
دن کامیلو گفت : " ولی قوطی غذا ندارن . "
دن کامیلو و شیطان/جووانی گوارسکی/مرجان رضایی
زندگی میکلانژ.
تک نگاری رومن رولان(1)(1866-1944)، نویسنده­ی فرانسوی، انتشار یافته در 1905 و تجدید نظر شده در 1906. نویسنده، پس از زندگی بتهوون، اینک میکلانژ را چون سرمشقی به خستگان و ناتوانان عرضه می­کند تا آنها خود را با این هنرمند برجسته مقایسه کنند. او بر جنبه­ی قهرمانانه زندگیی تأکید می­کند که صفت بارز آن کشمکش میان ناتوانی اراده و خصوصیات نفسانی از یک سو، و توانایی نبوغ از سوی دیگر است. در داوری رومن رولان درباره­ی میکلانژ جای گفتگوست، ولی او، با تحلیل ماهرانه­ی خود، از خصوصیات روانی این موجود، که سراسر زندگی طولانی­اش در رنج گذشت، از داوری خود دفاع می­کند. او این زندگی را از کودکی تا مرگ در فصولی حکایت می­کند که لحن آنها تقریباً غنایی است؛ ولی با این حال، نویسنده از همه­ی حوادث برجسته­ی این زندگی آگاه است و همه جا به عین نوشته­های میکلانژ استناد می­جوید و نامه­ها و شعرهایی را که این پیکر تراش بزرگ بر جای نهاده است شاهد می­آورد. در پیرامون چهره­ی رنج کشیده­ی بوثوتاروتی، ایتالیای قرن شانزدهم با تعارضها و کشمکشهایش نمودار می­شود که در زمینه­ی مذهبی، جنبش ضد اصلا