فرهاد(حواستون باشه با کیا گرم میگیرید، )
۱۶ پست
۵۹ دنبال‌کننده
۱,۴۴۸ امتیاز
مرد

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
...
بازگشتم به خاطراتمان
هیچ کجا تو نبودی
همه جا من بودم با عطرِ تنِ تو
تنها چیزی که برایم باقی گذاشتی...
بازنشر کرده است.
به زندگى چنگ مى زنم
تا نيفتم
زير پايم تهى است
انگار از لبه ى بامى آويزانم
در عبور از روزهاى سخت
زخمى شده ام
و اين خون بند نمى آيد ...

بازنشر کرده است.
دوستت ندارد
شک نکن!
اگر داشت ، هر لحظه قدم های بیشتری برای رسیدن به تو بر می داشت
ندارد که نمی آید …
ندارد که فاصله میگیرد
ندارد که برای رفتن دنبال کوچکترین
بهانه هاست …
باور کن
توجیه خیلی از رفتارها اصلا سخت نیست
فقط این دلبستگی های بی منطق
باورش را برایمان سخت کرده اند …!!..
بازنشر کرده است.
.
بازنشر کرده است.
چه بی گدار در قلبم زبانه میکشی خود را
من از تو سخت دلگیرم تو از که سخت بیزاری
بازنشر کرده است.
چیزی را بهانه کن
ترانه ای
پاییزی
چه میدانم
بارانی ،
سرفه ای ، حالِ پریشانی
دنیا ،
پر از همین بهانه هاست
تو چرا
پیدایت نیست ......
بازنشر کرده است.
نگاهت را دوست دارم
و غم چشمانت را
که
برهوتی است بی لبخند
نافذ و کشنده

راهی است بی بازگشت
در مسیری نامعلوم
که در خود گمم میکند

گرچه از امتداد نگاهت واهمه دارم
اما بسیار دوستش دارم
بازنشر کرده است.
کوچک که بودم کشتی‌هایم که غرق می‌شد سریع برگی از دفتر مشقم می کندم و دوباره یکی عین آن را می‌ساختم!
حالا ولی روزهاست که کشتی‌هایم غرق شده و تنها در حسرت آنم که چرا دیگر دفتر مشقی ندارم؟!
بازنشر کرده است.
.
بازنشر کرده است.
باید کسی را پیدا کنم که دوستم داشته باشد ،
آنقدر که یکی از این شب های لعنتی آغوشش را برای من و یک دنیا خستگیم بگشاید ؛
هیچ نگوید و هیچ نپرسد فقط مرا در آغوش بگیرد
بعد همانجا بمیرم تا نبینم روزهای آینده را …
روزی که دروغ میگوید ،
روزی که دیگر دوستم ندارد ،
روزهایی که دیگر مرا در آغوش نمی گیرد
و روزی که عاشق دیگری می شود
بازنشر کرده است.
دل استــ دیگر خسته میشود …
بی حوصله میشــود …
از روزگار از آدمـــــــها از خــودشـــــ
از این قابــها , از اثباتــ , از تـــــوضیــح
از کلماتــــی که رابـــطه ها را به گند میکشـــد
بازنشر کرده است.
دلتنگی یعنی:

یک شب دلت بماند روی دستت
و نفهمی چطور می توانی…
بدون او آرامش کنی.
بازنشر کرده است.
.
بازنشر کرده است.
.
بازنشر کرده است.
تابستان هم مثل رفتنت
داغ کرد مرا
رفتنت تیر بود
اما با دو نشان